۲ تیر ۱۳۹۷

بامیان متفاوت‌تر از روایات وشنیدگی‌ها-قسمت نهم وپایانی


شام روز شنبه دوم عید سعید فطر را همراه با انیس به دیدن شهر غلغله رفتم. شهر شگفت‌انگیز وتاریخی که تاریخ خاص خودرا دارد. فاصله این شهرک از مرکز بامیان  با پای پیاده در حدود پانزده الی بیست دقیقه راه است. ما نیز این مسیر را پیاده رفتیم ودر قسمت پیش روی آن ساختمان کوچکی ساخته شده که نیروهای امنیتی ومحافظتی این شهرک در آن بود وباش دارند.
تجلیل وانیس در کنار یکی ازبرج‌های تخریب شده شهر غلغله
هرچند که برای دیدن از این شهرک باید تکت خرید، اما از انجایکه تعطیلات عید بود و ما همچنان ناوقت به این ساحه رسیدیم، اجازه ورد به شهرک غلغله را از بخش محافظان آن دریافت کردیم. بر بلندی همین شهرک بودیم که مجتبی هاشمی، همکار روز نامه هشت صبح را با دوستانش دیدم. ایشان هم به دیدن این شهرک تاریخی آمده بود. از همان آغاز تپه به سمت بالا از راه زینه‌های پرخم و پیچی که از وسط برج‌های ودیوارهای تخریب شده ومغاره‌های که دهانه‌های آن‌‎ها از خاک وخاشاک پر شده به سمت بلندی غلغله به پیش می‌رفتیم.
هر سوی شهرک را که نگاه کنیم، سراسر برج‌های تخریب شده و نیمه برافراشته، دیوارهای قدیم و تاریخی با خشت‌های متفاوت مربع شکلی دیده می‌شود که از یک سو نماد یک تمدن وتاریخ و شکوه است واز سوی دیگر بیانگر قصاوت وبیدادی که بر این شهر تاریخی رفته است.
در یک نمایی کلی گفته می‌توانیم که غلغله بالاحصار بامیان است. اطراف این تپه که شهرک دراطراف وبالای آن ساخته شده ویا به عباره دیگر، این تپه خود شهرکیست که اطراف آن را ساحه وسیع زمین‌های زراعتی احاظه کرده است. از بلندی این شهرک می‌توان تمام ساحه مرکز بامیان را نظاره کرد و زیر نظر داشت.
این شهرک همانطوریکه یادآور شدم، در وسط زمین‌ها زراعتی برفراز یک تپه اعمار شده‌است. براساس روایاتی که میان مردم وجود دارد وحتی بعضی از مورخین نیز آن را تایید کرده‌اند، آب این شهرک از دره کالو که فاصله زیادی با آن دارد از طریق یک تونل زیرزمینی تامین می‌شده‌است. وقتی سپاهیان چنگیز به این شهرک حمله می‌کند، به دلیل داشتن قلعه ودژ‌های مستحکم موفق نمی‌شود آن را تسخیر کند، اما دختری از خانواده خوارزم عاشق یکی از سربازان سپاهیان چنگیز می‌‎شود.
عکاس: اسحق انیس
وی رازی را به سپاهیان چنگیز افشا می‌کند که به عنوان شاه رگ حیات این شهر مستحکم وتاریخی بوده‌است. وی منبع تامین آب شهرک را  افشاء می کند وسرانجام با قطع آب به این شهرک، سپاهیان خوارزم تشنه وبی تاب ودیگر مقاومت نمی‌‌تواند وسرانجام سپاهیان مغول موفق می‌شود وتمام دار وندار شهرک را به تاراج برده وباشندگان آن را از دم تیغ رد می‌کند. شهرک غلغله را تخریب و به ویرانه مبدل می‌سازد.
از ظلم وبیدادی که در حق باشندگان شهرک صورت می گیرد، کشتار فجیعانه صورت می‌گیرد، غوغا وشیوه وماتمی بلند می‌شود که اسم شهرک هم مسما به همین خاطر است. غلغله یعنی غوغا و خروش و ماتم وشیون که بسیار بلند باشد.
این شهرک شگفت‌انگیز که در جنگ میان سپاهیان چنگیزخان مغول و حکومت خوارزمشاهیان تخریب شده، دیگر فرصت برای بازسازی و قد راست کردن نیافته است. کم وبیش بازسازی صورت گرفت است، اما دیگر آن شهرک تاریخی و اولی خودرا باز نیافته  است. سازمان یونسکو برنامه‌های بازسازی وتعمیر مجدد آن را چند سال قبل از سر گرفته بود، اما به دلایل که نمی‌دانم متوقف شده ودیگر کار روی آن جریان ندارد.
تنها چند اتاق و دیوار نیمه بندی از این شهرک تاریخی ترمیم وبازسازی شده‌است که در تناسب به دیوارهای وبرجهای که برفراز و اطراف این تپه دیده می‌شود، فیصدی بسیار ناچیزی را تشکیل می‌دهد. با بازسازی وساخت دوباره این شهرک می‌توان بخش از هویت از دست رفته تمدن بامیان را برگرداند، اما این کار نیاز به تعهد، هزینه وتخصصی دارد که فعلا هیچ کدام آن را در دولت کنونی نمی‌بینم.
از بامیان هرچه بنویسیم کم است، اما بهتر است که داستان را درهمینجا خاتمه بدهم، زیرا سرزمین شگفتی‌ها ورازها را باید از آن‌های شنید و پرسید که عمری را صرف مطالعه وتحقیق دراین زمینه کرده‌اند، اما بنده تنها چشم دیدهایم را از یک سفر در قالب چند سطری برای خوانندگان عزیز ارایه کردم. امید که کاستی‌ها و پراکنده گویی‌هایم اگر دراین سطور دیده می‌شود، مورد عفو و بخشش خوانندگان قرار گیرد.

هیچ نظری موجود نیست: