همین که کوتل اونی را پشت سر گذراندیم، طبیعت تغییر کرد وزیباتر به نظر میرسید. هرچند دیگر از
آن درختان انبوه سرچشمه وجلریز خبری نبود، اما تپههای هموار و نیمه سبز آن زیباییهای خاص خودرا داشت. بر بلندی کوهی که
در سمت چپ سرک قرار داشت، برف توانسته بود که ساحات وسیع آن را بیپوشاند.
گلههای گوسفند بر فراز تپهها دیده میشد. وقتی از کوتل
عبور کردیم، در چند ساحه تپهها برش شده بود و سرک از میان آنها میگذشت وبرفراز
سرک جویهای آب توسط نلهای بزرگ از اینطرف به آنطرف کشیده شده بود. کمی پیشتر که
رفتیم، رودی باریک آب جاری بود که راننده از آن به عنوان سرچشمه هیرمند یاد میکرد.
آب زلال خم وپیچ تپهها را میپیمود و از منطقه سیاه سنگ به طرف بهسود جریان پیدا
میکرد. راه بامیان از همین ساحه جدا میشد وبه سمت شیبر ادامه پیدا میکرد.
جاده باریک از میان تپهها وخم وپیچهای که داشت همانند
ماری میماند که کچ وپیج دارد راه میرود. تا نزدیکیهای شیبر و اینطرف کوتل به
سمت بهسود واونی، راه زیبا و قشنگ بود، اما همین که برفراز تپه شیبر رسیدیم، سرک
شکسته و پاره بود. راننده میگفت که یک شرکت ایرانی این بخشها را پخته کاری کرده
و مسوولیت ساخت وسازش را به عهده دارد.
جادهی بامیان_کابل که از چندسال بدینسو زیرکار است، هنوز
به این حساب تکمیل نشدهاست. هنوز ماشینالات برای ترمیم وساخت این جاده حضور داشت
وساحاتی شکسته وپریده را دوباره ترمیم میکرد. لایهی قیر وموادی را که روی سرک میریخت
بسیار نازک بود که این امر سبب میشود تا این جاده زود زود خراب شود.
از فراز کوتل که به سمت پایین میرفتیم، بر فراز قله سنگی یک
باروی از برچ را دیدم که باقی مانده بود و متباقیاش تخریب شدهبود. این برچ با در
نظرداشت موقعیتش بیشتر به یک برچ نگهبانی ودیدبانی میماند که پایینتر از آنجا
درهی کالو شروع میشود که هزارههای اسماعیلیه در آن بود وباش دارند. در قسمت
پایانی کوتل قلعههای ودیوارهای کهنه تاریخی هنوز پا برجاست که بیشتر به کاروانسراهای
تجارتی میماند. دیوارهای ضخیم و بلند با ساخت ومعماری منحصر به خودش که شاید از
همان دوران تجارتی جاده ابریشم باقی مانده باشد.
وقتی از این قریه به طرف پایین دره به پیش برویم، شیب دره
بیشتر وعرض دره تنگتر میشود. هنوز به دروازه ورودی شهر بامیان نمیرسیم که شهر
ضحاک و ساحات تاریخی دیگری در سمت چپ رودی جاری نمایان میشود. رنگ تیره وسرخ رنگ
مغارهها و قلعههای تخریب شده بیشتر جلب توجه میکند.
ضحاک ماردوش که خود تاریخ و حکایاتی دارد که حتمن آن را در شاهنامه
فردوشی و روایاتی شفاهی که بین مردم وجود دارد، شنیدهاید، اما آنچه دراین میان
قابل یادآوری وذکر است که شهرک ضحاک یکی از ساحات تاریخی و زیبای بامیان است. این
شهرک تاریخی در موفقیت بلندی قرار دارد که سه دره باهم یکجا شده و رودهای جاری آن
در امتداد دره به سوی غوربند ادامه پیدا می کند. آبی که از سوی مرکز بامیان ودره
کالو میآید، در اینجا یکجا شده و به سمت پایینی که سرانجام به غوربند میانجامد،
جریان پیدا میکند.
همین که از پل عبور کنیم، کمی بالاتر دروازه ورودی بامیان
موقعیت دارد. نیروهای امنیتی تمام مسافران و موترها را با دقت تمام بازرسی میکنند
وبعد اجازه ورود میدهد. از همین ساحه به طرف بامیان هر قدر پیش برویم، به همان
اندازه ساخت وبافت کوهها، مغارهها و نمایی کلی آن تغییر کرده وزبباتر میشود.
... ادامه دارد