۳۰ آبان ۱۳۹۶

جای خالی دانش در دانشگاه‌ها


وقتی به خاطرات دانشجویان در دانشگاه‌های افغانستان مراجعه کنیم، سراسر آن درد است وبیزاری. بی‌سوادی وله‌شدن غرور وارزش‌های انسانی آنان توسط استادان، مسوولین اداری و حتی محافظان امنیتی که مسوولیت تامین نظم وامنیت آن جا را دارند. در میان صحبت‌ها ویاداشت‌های آنان کمتر صفت از نیکویی، سواد وارزش را می‌یابیم، اما هستند افرادی که واقعا شایسته کرسی استادی اند، ام بسیار کم و نادر.
وقتی نظام کمونیستی توسط مجاهدین سقوط داده شد، یک سلسله محدودیت‌های از سوی آنان  بر زندگی شخصی، دانشگاه‌ها و مراکز عمومی وشهری شهروندان اعمال گردید که نه تنها نتوانست به غنابخشی دانشگاه‌ها وزندگی شهری کمک کند، بلکه همان داشته‌های قبلی نیز رو به تضعیف بود و پسانتر‌ها منجر به بی‌سوادی، شکل‌گیری جزیره‌های قومی درشهر و گسترش اختلافات قومی نیز شد.
از سقوط نظام کمونیستی در افغانستان چند دهه می‌گذرد، اما هنوز که هنوز است، نصاب آموزشی وچپترهای درسی در دانشگاه‌ها تغیر نکرده و در زمینه محتوا و غنابخشی آنان کاری درخور توجه صورت نگرفته است. اگر ب از سوی دانشجویان و مسوولان هم دراین زمینه شکایت شده‌اند، استادان بخش تنها پوش چپترهایشان را نو می‌کنند و مطالب ومقالات پراکنده دیگران را بدون ذکر منابع، به نام خود زده، ترفیع علمی می‌گیرند و به دانشجویان تدریس می‌کنند.
این سرقت‌های بی‌شرمانه و رفتارهای دیکتاتورانه وارباب رعیتی با دانشجویان هم نتوانست که تشنگی علم‌اندوزی را در درون دانشجویان رفع کند و همین مساله سبب شد که دانشجویان دست به تحصن بزنند وا زاین مرحله هم عبور کردند وسرانجام کارشان به اعتصاب غذای انجامید. این اعتصاب دو هفته‌ی دانشجویان پای مقامات را به آنجا کشاند و برای پایان بخشیدن به این اعتصاب از خواست دانشجویان حمایت وبرای اصلاح وتغییر وعده کردند، اما تا به امروز فراموش شد.
مجلس نمایندگان افغانستان نیز برای اینکه بتواند قانون نظام آموزش عالی را مورد بازنگری قرار دهند، دست به یک سلسله کارهای خوب زدند، اما متاسفانه اختلافات زبانی سبب شد که این قانون به دو واژه «دانشگاه» و «پوهنتون» باقی بماند و تا به امروز  این طرح از دور مجلس خارج و به حاشیه رانده شد. باری در دانشگاه خصوصی غرجستان سیمیناری در رابطه به علامه فیض محمد کاتب هزاره برگزار شده بود، محمد اشرف غنی، رییس جمهور فعلی کشور حضور یافت واز جمله سخنرانان برنامه بود. او به صراحت اعلان کرد که آدرسی که از آن به نام «دانشگاه» و «پوهنتون» یاد می‌شود، هیچکدامش نیست، بلکه باتلاق‌گاهیست که عده‌ی را در خود گیر انداخته وباید اصلاح شود.
از آن روز سال‌ها می‌گذرد، اما همه چشم انتظار این اصلاحات را داشتند ودارند. امسال وقتی دانشگاه کابل سند افتخاری دکترا را به ایشان تفویض کرد، در همانجا یکبار دیگر یاد آور شد که درس و لکچرنوت‌های را که استادان برای دانشجویان تدریس می‌کند، روزگاری برای پدرکلانم تدریس می‌شد. این حرف رییس جمهور هرچند جدی و بیانگر واقعیت موجود بود، اما عدم پی‌گیری قاطعانه او سبب شد که دوباره  فراموش ‌شود.
همین دیروز شاهد مرگ یک تن از دانشجویان در این دانشگاه بودیم. دانشجویی که ظاهرا گفته می‌شود به دلیل ردشدن پایان نامه‌اش از سوی استاد راهنما دست به خودکشی زده‌است. ظاهر این ادعا دست به دست می‌شود، اما اعتراف نامه دانشجویان فارغ‌التحصیل شده از این دانشگاه، استادان و افرادی که به نحوی با این مرکز سر وکار داشته را مطالعه کنیم، در می‌یابیم که در زیر پوست دانشگاه چه می‌گذرد.
برای ارایه تصویر روشن از وضعیت دانشگاه‌ها به چند نمونه از نوشته‌های استادان، دانشجویان وافرادی که با این نظام آموزشی سر وکارداشته است، مراجعه می‌کنیم.
یونس طغیان ساکایی،  استاد دانشکده زبان وادبیات دانشگاه کابل که سال‌هاست مصروف تدریس می‌باشد.
این بار نخست نیست که فضیحتی نا بخشودنی در پوهنتون کابل صورت می گیرد. در همین پوهنتون استادانی هستند که بر شاگردان (فرزندان خودشان) تجاوز کردند و به جای تحذیر تقدیر شدند و به مقامات عالیه رسیدند. استادانی بودند و هستند که رشوه گرفتند و می گیرند و این مسئله به فیسبوکها رخنه کرد، هیچ کس آن را ندید و نشنید و نپرسید. سالهاست که در پوهنتون تعصبات ملی، سمتی و زبانی اعمال می شود. واقعن می شرمم که در کنار افرادی متجاوز، زانی، رشوت خوار و متعصب قرار دارم.
روان زهرا خاوری شاد و یادش گرامی باد. در کنار معترضین تا آخر دادخواهی می کنم. ننگ و نفرین بر وجدانهای بیمار.
شهرزاد اکبر، فعال حقوق زن که روزگاری دانشجویی دانشگاه کابل بوده‌است
نخستین باری که تهدید به تجاوز جنسی شدم در پوهنتون کابل بود. تهدید در لفافه از سوی یکی از استادان عنوان شد.  نخستین باری که تبعیض قومی، مذهبی، زبانی و اقتصادی را عریان و بی پرده دیدم دانشجو بودم.  نخستین باری که کاملا اعتماد به نفسم را از دست دادم و امیدم به آیندهء حرفه ای ام کمرنگ شد در دورهء‌ دانشجویی در افغانستان بود. بعد از یک و نیم سال تحصیل در پوهنتون کابل، ترک تحصیل کردم تا بازمانده های اعتماد به نفس، نیرو، شادمانی و خوش بینی ام به یغما نرود.
وقتی در امریکا به تحصیل ادامه دادم دوباره عشقم را نسبت به آموختن به یاد آوردم. دوباره مطمین شدم که من میتوانم بیاموزم. دوباره صدایم را و جراتم را یافتم و افکارم را نوشتم، گفتم و توضیح دادم. دوباره توانستم به استادان مرد به عنوان انسان، به عنوان استاد اعتماد کنم.
من از خانواده ای با سواد،‌کتابخوان و فرهنگی به پوهنتون کابل رفتم. من قبل از دروهء‌ دانشجویی بارها در حضور جمع های بزرگ صحبت کرده بودم و زانو به زانو با شاعران، نویسندگان و فرهنگیان نشسته بودم، با وجود این، محیط پر اختناق پوهنتون به روحیه و جراتم آسیب زد. پدر و مادرم تاب وضعیت را نیاورند و مرا به تحصیل در بیرون تشویق کردند.
محصلین روستایی،‌محصلین فقیر، هزاران هزار جوان مستحق تر و تیزهوش تر از من سالانه قربانی نظام کهنه و فاسد تحصیلی ما میشوند. هزاران هزار استعداد را از دست میدهیم. هزاران هزار صدا در گلو خفه می شوند. تخم تبعیض و عقده را در هزاران سینه می کارند هر سال.  نباید گذاشت زهرا فراموش شود. نباید گذاشت یک محصل دیگر، زهرا شود. غم خانوادهء‌ زهرا، غم همهء‌ ماست.
وحید عمر یکی از کارمندان وزارت خارجه جمهوری اسلامی افغانستان که اکنون به عنوان دیپلمات در سفارت افغانستان در ایتالیا ایفای وظیفه می‌کند:
مونوگراف
سال ۲۰۰۶ تصمیم گرفتم اسناد تحصیلی ام را به وزارت تحصیلات عالی برای ارزیابی ببرم. آن زمان در اداره امور کار می کردم. دوستانم گفتند ضرور نیست بروم. فقط باید اسنادم را رسمی بفرستم و چون پست نسبتا عالیرتبه دولتی دارم، بدون تکلیف کارم اجرا می شود. گفتم می خواهم قانونی کار کنم. یک روز از دفتر رخصت گرفتم و با اسنادم به ریاست انسجام امور اکادمیک رفتم. اسنادم را تسلیم شدند گفتند روز چهارشنبه به کمیسیون حاضر شو.
روز چهارشنبه در دهلیز وزارت با یک دوستی که تاثیر گذاری خاصی در وزارت تحصیلات داشت روبرو شدم. گفت ضرور نیست به کمیسیون بروی. اسنادت را به من بده. من برایت طی مراحل می کنم. در غیر آن بهانه گیری می کنند. گفتم اسنادم قانونی است و دلیلی ندارند که آزارم بدهند.
داخل اتاقی شدم که در آن کمیسیون دایر شده بود. رییس کمیسیون گفت اسناد لیسانس ات تصدیق شد ولی در قسمت اسناد ماستری ات سوال داریم. گفتم بفرمایید. گفت ترانسکرپت رسمی نداری. گفتم پاکت سربسته روی میز تان همان (Sealed Transcripts) است که شما می خواهید. گفت نخیر ما شک داریم. شماره تماس و ایمیل یونیورستی را برای ما بگذار تا ما تماس بگیریم و مطمین شویم. گفتم اسنادم تصدیق وزرات خارجه بریتانیا، تایید سفارت افغانستان در انگلستان و مهر وزارت خارجه خود ما را دارد. گفتند ما باید مطمین شویم. گفتم خوب است. شماره های تماس را گذاشتم و قرار شد که بعد از تصدیق اسناد مرا دو باره بخواهند.
دو هفته بعد دو باره برایم زنگ زدند. گفتند روز چهار شنبه برای دفاع از مونوگرافت به وزارت حاضر شو. روز چهارشنبه باز به وزارت رفتم. پشت میز سه استاد نشسته بودند. جریان بحثم با رییس کمیته را بدون تصرف این جا نقل میکنم:
- در کدارم رشته تحصیل کردی؟
علوم سیاسی.
- علوم سیاسی را تعریف کن.
به چشم این کار را می کنم. ولی چنانچه شما مونوگرافم را مطالعه فرموده اید. رشته تخصصی ام عدالت انتقالی است.
- استاد (با لبخند تمسخیر آمیز):‌ عدالت انتقالی؟‌ یعنی عدالت قابل انتقال است؟‌ یعنی عدالت را باید در یک بوجی انداخته انتقال بدهی؟
نخیراستاد. عدالت انتقالی مبحث نسبتا نو در علوم سیاسی است که برای رسیده گی به جرایم جنگی در جوامع در حالت گذار از جنگ به صلح به کار می برند.
- نفهمیدم. به هر صورت موضوع مونوگرافت چی است؟‌
موضوع مونوگرافم چگونگی کار کمیسیون حقیقت یاب افریقای جنوبی برای رسیده گی به جرایم جنگی در افریقای جنوبی بعد از اپارتاید است.
- یعنی مونوگرافت را در مورد افریقای جنوبی نوشتی؟ افغانستان کجا و افریقای جنوبی کجا؟‌ مگر در افغانستان موضوع کم بود؟
استاد من همین موضوع را در مشوره با استاد رهنمایم انتخاب کردم. چون درافریقای جنوبی یکی از موفق ترین مودل های عدالت انتقالی تطبیق شده بود، برای تحقیق به افریقای جنوبی رفتم. ولی یک قسمت مونوگرافم شامل پیشنهاداتی برای تطبیق عدالت انتقالی در افغانستان با الهام از تطبیق این روند در افریقای جنوبی است.
- این مونوگراف چرا به پشتو یا فارسی نوشته نشده؟
استاد، من در انگلستان درس خواندم. در آنجا مونوگراف پشتو و فارسی را قبول نمی کنند.
- پس برو این مونوگراف را ترجمه کن. بعد به کمیسیون حاضر شو.
استاد اجازه است جسارت کنم. رشته تحصیلی خودتان چی است؟
- من پوهاند استم.
در کدام رشته؟
- زراعت.

اسنادم را از روی میز برداشتم. گفتم رییس اتاق رییس انسجام امور اکادمیک کدام است؟ بعد پیش رییس رفتم و قصه دراز است و بالاخره اسنادم تصدیق شدند. و شاید دو رتبه و دو قدم با ۱۵۰ افغانی ازدیاد معاش برای سند لسانس و ۲۵۰ افغانی برای سند ماستری گرفتم.