با نگاهی
گذرا بر تاریخ سیاسی افغانستان، میبینیم که گذشته مملو از ماجرا، نزاع وکشمکش در آن ثبت و آرشیف شدهاست. این نزاعها
و ماجراها اکنون بخشی از تاریخ، هویت ومعرف این جغرافیاست که هرچند گاهی نقاب از چهره
میافکند وسیمای واقعی ما را به همدیگر و جهانیان به نمایش میگذارد. با وجودی که درطول
یک ونیم دهه گذشته، گامهای برداشته شد و مشترکات ملی تعریف و تقسیم شد، اما هنوز که
هنوز است چنددستگی و چند پارچگی شهروندان در سطح بلندی قرار دارد.
از آنجایکه همواره با معضلات کلان اجتماعی وملی سطحی ومقطعی برخورده کردهایم،
هنوز نتوانستهایم که براین مشکلات فایق بیایم. بخش از این مساله برمیگردد به بیاعتمادی،
عدم تحمل یکدیگر، نبود فرهنگ گفتگو ومباحثه که متاسفانه در این زمینه گامهای عملی
را برنداشتهایم. بخش دیگری از این مساله بر میگردد به قبیلوی بودن ساختار جامعه،
ضعف حکومتها مرکزی، تمامیتخواهی زمامداران، تبعیض وعدم تحمل پذیری یکدیگر بوده است. اینگونه مسایل و عوامل مرتبط از گذشته تا به امروز
فرصتی را برای ملت شدن نداده و نتوانستهایم که آنچه تعریفی از ملت ارایه میکنند،
در ساختار جامعه بنام افغانستان بوجود بیاوریم.
این حاشیه رفتنها و سطحی برخورد کردن به قضایایی مهم ملی و کشوری سبب شده
است که هزینههای سنگینی را برما تحمیل کند وقربانی بگیرد. اگر در گذشته دور تاریخ
بر نگردیم، همین چند دهه گذشته را مطالعه وبررسی کنیم، به خود باید جرئت بدهیم و اعتراف
کنیم که هنوز نتوانستهایم تبدیل به ملت واحدی شویم. گاهی هم اگر اتحاد وهمبستگیهای
خلق شده، ناشی از احساسات و عواطفی بوده که بر ما تاثیرگذاشته وبا سرد شدن فضای و جو
حاکم، دوباره هرکس به همان طیف و طوایف خویش برگشتهایم.
آگاهان امور وپژوهشگران این حوزه، نظریات و باورهای متعدد در رابطه به ملت
و مولفههای آن داشته و دارند که آن را در قالب کتاب، مقاله وگفتگوهای رسانهی ارایه
کردهاند ونیاز به تکرار دوباره آن در اینجا نمیبینم و از توان این نوشته نیز خارج
است، اما آنچه را که نمیتوان نادیده گرفت اینست که در زمینه ملتسازی گامهای موثر
برداشته نشده و پروسه ملتسازی ناکام بوده است.
ناکامی پروسه ملتسازی بیشتر ناشی از تحمیل شدن خواست یک جمع بر جماعت دیگر،
سیاسی شدن مولفهها ودورزدن قوانین واجرایی نشدن بعضی از خواستهای شهروندان میباشد،
اما سوال پیش میآید که چه گزینههای را میتوان یافت وسراغش را گرفت که هم بتواند
آیینهی همه ملیتها باشد وهم بتواند، متفاوتتر از هر گزینهی دیگری باشد که تاکنون
آزموده شده ولی پاسخ نداده است؟
اگر به کارنامه چند سال اخیر ورزشکاران درافغانستان نگاهی بیندازیم، میبینیم
که دستآوردی آنان با حداقل امکانات و امتیازات مادی وتشویقی از سوی دولت، توانسته
اند که بیشترین افتخارات ودستآوردها را در رقابتهای منطقهی و بینالمللی برای کشور
بدست بیاورد. این دستآوردها وافتخارات فارغ از هرگونه زدوبندهای قومی، سمتی و زبانی
در سطح کلان کشوری مورد تایید و پسند همگان نیز واقع شده است.
وقتی تیم فوتبال کشور درسال 1392 توانست در رقابتهای جنوب آسیا جام قهرمانی
را از آن خود کند، آن شب را همه شهروندان بخاطردارند. تمام شهر و نواحی کابل وشهرهای
بزرگ کشور به پاس احترام به این دستآورد غرورآفرینان، در خیابانها ریختند، آهنگهای
میهنی پخش کردند، تا ناوقتهای شب دهل نوازی کردند، رقصیدند و همدیگر را در آغوش گرفتند.
|
جشن خیابانی شهروندان در قهرمانی فوتبال افغانستان در جنوب اسیا
عکاس: جلیل تجلیل |
این شادی وهمبستگی بیسابقه نه در جشنهای استقلال، نه در جشنوارههای فرهنگی ونه هم در کدام رویدادهای تراژیک دیگر که بتواند
همه شهروندان را در کنار همدیگر و در یک صف واحد قرار دهد، دیده نشده بود، اما تیم
ملی فوتبال کشور و ورزشکاران توانستند که یخهای چندین دهه و چندین ساله کدورت، نفرت
و فاصلهها را در میان شهروندان آب کند و آنان را به سوی هم بکشاند تا همدیگر را در
آغوش بگیرند.
این خلق
هیجان و صمیمت چنان گسترده بود که بعضی از وزرای حکومت و نه تن از اعضای مجلس نمایندگان،
شماری از تاجران و پیشکسوتان فوتبال برای تماشا و تشویق ورزشکاران به کاتماندو رفته
بودند و در بازگشت ورزشکاران را بدرقه کردند و هزاران تن از شهروندان نیز به استقبال
آنان در جادههای میدان هوایی با دستههای گل و دهلنوازی، رقص و پایکوبی پرداختند.
اگر در زمان دیگر تفاوتهای ملیتی، زبانی و زدوبندهای دیگر را احساس میشد،
در چنین روزی این حس به فراموشی سپرده شده بود نمی توانستیم آن را در سیمای شهروندان
ببنیم. این تنها در یک فاصله زمانی کوتاه بود که تاثیر وقدرت ورزش و ورزشکاران را عملا
ببنیم واحساس کنیم، اما این سرمایه گذاری اگر ادامه یابد و دخالتها در امور ورزش صورت
نگیرد، به یقین که یکی از راه وابزاری که میتواند شهروندان را منسجم و به سوی ملت
شدن به پیش ببرد، همین گزینه ورزش است.
شما اگر به تیمهای برتر و قدرتمند ورزش جهان ببنید، فارغ از رنگ ونژاد، باور
و کشور در کنار هم قرار گرفته وبرای افتخار بخشیدن وخلق دستآورد برای کشور خود ویا
کشوری که با آن قرار بسته کار میکند. این ورزشکاران وتیمهای ورزشی نه تنها در درون
آن کشور از محبوبیت و جایگاه خاص برخودرا هستند، بلکه در سطح جهانی هواداران خودرا
دارد که با باخت آنها ابراز ناراحتی ودیقی واز برد شان ابراز شادمانی و خوشحالی میکند.
اگر در کنار ورزش به سایر گزینهها نگاهی بیندازیم، به یقین که نه زبان و
باور ونه رنگ و ملیت، هیچکدام به اندازه ورزش نتوانسته که یکپارچگی و همبستگی را در
سطح ملی و بینالمللی بوجود بیاورد. از اینجاست که میتوان گفت که سرمایه گذاری روی
ورزش و ورزشکاران نه تنها حمایت از ورزش وورزشکاران و این هنر است، بلکه سرمایه گزاری
روی ملتسازی است.
با وجودی خوشبینیها و امیدوار بودن به آینده ورزش کشور، بعضی از نگرانیها
را نیز نمیتوان در این زمینه نادیده گرفت. وقتی تنشهای خلق شده در سطح کمیته ملی
المپیک را میبینیم، نگرانی بیشتر می شود که نکند این گزینه نیز آسیب ببیند و سیاسی
شود؛ زیرا هر پدیده و اتفاق درافغانستان به زودترین فرصت سیاسی میشود وبرچسبهای قومی،
زبانی و سمتی را به خود میگیرد. بدبختانه این مساله در دادخواهیهای شهروندان در چند
رویداد بزرگ به خوبی روشن شد.
حکومت افغانستان ودولتمردان ما باید این را یک فرصت وغنیمت شمرده وبرای تقویت
روحیه ملی وپروسه ملتسازی در این زمینه سرمایهگذاری جدی نماید. در حالیکه تاکنون
دراین زمینه کمترین توجه وسرمایه گذاری صورت گرفته وحتی حقوق و امتیازاتی را که برای
ورزشکاران در نظر گرفته شده، دور از انصاف است. یک هزار افغانی برای ورزشکاران نه تنها
که نمیتواند مشکلات و نیازمندی آنان راحل کند که حتی کرایه موترشان در رفت و آمد به
کمیته ملی المپیک واشتراک در مسابقات داخل کابل را نیز کفاف نیست.
منتشر شده در ویب سایت سفیرنیوز