۲۹ دی ۱۳۹۸

هرم جرم کابل؛ از دزدان شبانه تا باج‌گیران روزانه


کابل را از هر زوایه‌ی که به آن بنگریم، یک کجی و کاستی در آن دیده می‌شود. اما این کاستی‌ها نه تنها که مسوولان را بیدار و مسوولیت‌شناس نکرده‌ است، بلکه با گذشت هر روز به این کجی و کاستی افزوده می‌شود. اگر از فصل تابستان بگویم، انبارشدن زباله‌ها و تعفن آن مردم را به ستوه می‌آورد و اگر از فصل زمستان آن بگویم، دزدی، اخاذی رانندگان، آلودگی هوا، قیمت‌شدن مواد اولیه، بالا رفتن مواد سوختی، بی‌مسوولیتی شهروندان و ده‌ها عنوان دیگر را می‌توان یافت، که مردم را آزار می‌دهد. سنگینی ترافیک و ازدحام، در همه فصول سال دیده می‌شود.
اکنون که در فصل سوزنده‌ی سرما قرار داریم، بی‌نظمی و دزدی در شهر نیز افزایش یافته است. شاید کم‌تر شبی را شاهد باشیم، که حادثه‌ای اتفاق نیفتد، کسی آسیب نبیند و یا مسافری در پس‌کوچه‌های تاریک و بی‌برق کابل مورد ضرب و شتم دزدان قرار نگیرد. آسیب‌دیدگان بارها به نیروهای امنیتی، حوزه‌ها و نهادهای مربوط مراجعه کرده اما از آن‌جایی‌که پاسخ قناعت‌بخش دریافت نکرده‌، ناامید و کرخت شده‌اند.
افرادی‌که آسیب دیده، اموالش به زور گرفته شده و مورد تهدید و لت‌وکوب قرار گرفته‌اند، تنها با نوشتن در فضای مجازی درد دل می‌کنند و شعله‌های خشم و درماندگی خود را بیرون می‌دهند، زیرا میدانند که حاکمیت از آن دزد‌ها است و نمی‌توان کاری کرد. از جانب دیگر این دزدان چنان بی‌رحم، قاتل و بی‌محاسبه‌اند، که حتا برای گرفتن یک مبایل، افراد را به مرمی و چاقو می‌بندند و زندگی‌شان را خاتمه می‌دهند. نمونه‌اش همین رخدادی است، که هفته‌ی گذشته برای علی‌سینا، دانشجوی دانشگاه امریکایی افغانستان رخ داد.
تنها این دزدی‌های شبانه نیست، که مردم را آزار می‌دهد و آرامش را از مردم گرفته است، بلکه دزدی‌های روزانه به‌گونه‌ای دیگری انجام می‌شود. رانندگان باج‌گیری می‌کنند و مسولان بی‌توجهی. در روزهای برفی، کرایه‌ی موترها افزایش پیدا می‌کند و مسیرها، کوتاه‌تر و نصف می‌شود. رانندگان هر طوری که دل‌شان خواست، کرایه وضع می‌کند و مسیر را تعریف می‌کند، در حالی‌که کرایه‌ها و مسافه‌های هر مسیر مشخص است.
به‌طور نمونه، روزهای که کمی برف ببارد، کرایه‌ی موتر از مسیر برچی الی پُل‌سوخته که ده افغانی است، بیست افغانی می‌شود و حتا گاهی شده است، که همه‌ی موترها ایستاده می‌شود و مسافران را صدا می‌زند، که دَربست در غیر این‌صورت جایی نمی‌رود. از جانب دیگر در روزهای که برف و بارندگی نیست، بهانه‌ی ازدحام ترافیک و راه‌بندان است و چون روزهای برف و بارندگی کرایه را افزایش می‌دهد. اگر یک هیأت منصف شام‌گاهان در پُل‌سوخته و ایستگاه موترها از سوی نهادهای مسوول موظف شود، آن وقت می‌بینند، که در این شهر چه جریان دارد.
راننده‌ها با استفاده از مجبوریت مردم باج‌گیری می‌کنند. از پُل‌سوخته تا ایستگاه نقاش، سرپل، شفاخانه و نهایت تانک تیل صدا می‌کنند و کرایه‌ی کل مسیر را می‌گیرند. آن‌جا مسافران را پیاده کرده و کمی بالاتر می‌رود، دوباره مسافران ادامه‌ی مسیر را در موتر بالا می‌کنند و کرایه‌ی دیگر می‌گیرند. بارها این‌گونه اتفاق افتاده و همین روند جریان دارد.
شبی در پُل‌سرخ شماری زیادی از مردم منتظر بودند، موترهای خالی فراوان بود، پرسیدم، چرا مسافر نمی‌گیرند، گفتند که موترها نمی‌روند و رانندگان نیز می‌گویند یا پنجاه افغانی می‌دهید یا نمی‌رویم. مرد میان‌سالی که از ناحیه‌ی پا معیوب بود و مسوولیت تنظیم این موترها را بر عهده داشت، نیز جانب رانندگان را گرفته بود. این در حالی‌ بود، که به موترهای مسیرهای دیگر اجازه داده نمی‌شد، که مسافران را انتقال دهند. بی دلیل نیست که گاهی مردم، شهر کابل را شهر خربوزه می‌گویند.
منتشر شده در هفته نامه صدای مردم