افغانستان از کشورهای جوانی است که شمار زیاد و قابل ملاحظهای از جمعیت
آن را جوانان تشکیل میدهند. این جمعیت که تازه از بستر و جامعة رهاشده از جنگ بیرون
آمده، خود با مشکلات جدی در عرصة تحصیلات، حکومتداری، مسایل اجتماعی و تشکیلات زندگی
مدرن و مرفه مواجهاند.
طبق یافتههای ریاست احصائیة مرکزی کشور، در حدود ۶۸ درصد کل جمعیت کشور
را جوانان تشکیل میدهند. یا مطابق آمار دیگری که از این ریاست به نشر رسیده، از
میان کل جمعیت کشور، ۴۵ درصد
آن را افرادی تشکیل میدهند که ۱۴ سال
دارند. با در نظرداشت آمارهای ارائهشده از سوی این نهاد درمییابیم که افغانستان
از جملة کشورهایی است که دارای نفوس وجمعیت جوان است.
جوانان در هرکشور بهمثابه بزرگترین نیروی محرک در آن جامعه به حساب
میآید که با راهاندازی سیستمهای سازنده در عرصههای مختلف زندگی سبب میگردد تا
با یک حرکت منظم وسنجیدهشده به بالندگی برسند. اما متأسفانه در افغانستان این نیروی
محرک در عالمی از سرگردانی، بیکاری و نبود زمینههای تحصیل گرفتاراند که آفت کلانی
برای جامعه و پیشرفت کشور ایجاد کرده است.
وزارتخانههای مختلف کلیدی که در این زمینه میتوانند تصمیم بگیرند و
درصدد رفع و زدودن این معضلات اجتماعی برآیند، تاهنوز هیچگونه اقدام قابل ملاحظهای
که تاثیرگذار و مفید واقع شوند، انجام ندادهاند. در مدت سیزده سال گذشته افغانستان
فرصت خوبی را در عرصة کارآفرینی، ایجادکارگاه و کارخانهها، ایجاد زیربناها وکارهای
بنیادی و توجه به این قشر را داشت؛ اما متأسفانه این فرصتها در اثر عدم مدیریت کارآ،
فسادگستردة ادارای و زدوبندهایی که افغانستان را گرفتار خود کرده است، سبب شده است
که کاری در این عرصه صورت نگیرد و هرروز بر این جمعیت سرگردان و بیکار افزوده شود.
در کنار سایر مشکلاتی که فعلاً دامنگیر جوانان و نسل امروزی در جامعة
افغانستان میباشد، مسألة بیکاری و ازدواج از عمدهترین آن به حساب میآیند. آمارها
و یافتههای احصائیة مرکزی نشان میدهد که ۳۶ درصد
کل کشور در بیکاری مطلق به سر برده و این خود، رقم کلان و تکاندهنده در جامعهای
است که نیروی بزرگ و قابل ملاحظة آن را جوانان تشکیل میدهند. این بیکاری نهتنها
یک معضل جدی به حساب میآید، بلکه هرنوع بیتفاوتی و عدم رفع و پیگیری جدی این
مسأله سبب میگردد تا شهروندان را به معضلات بزرگ دیگری چون، اعتیاد، فساد اخلاقی،
دزدی، قتل و دهها جرایم دیگر دچار شود.
افزون بر آنچه ذکر شد، اعتیاد
از مسایل جدی و کلان دیگری است که فعلاً جوانان و جامعه با آن مواجه بوده و هیچگونه
برنامه و طرحی که بتواند جلو افزایش روزافزون آن را بگیرد، وجود ندارد. دلیل افزایش
و روند روبهگسترش آن در جامعه، همان مسألة بیکاری و سرگردانی جوانان در جوانی و ایام
پس از فراغت از دانشگاهها و مؤسسات تحصیلات عالی کشور میباشد. جوانان پس از فراغت
تحصیلی به جای آنکه جذب ادارات و استخدام در شعبات دولتی و خصوصی شوند، پس از سرگردانی
و سرخوردگی یا راه مهاجرت را در پیش میگیرند یا دست به کارهای خلاف میزنند.
بیکاری درجامعة فقیری چون افغانستان سبب میگردد تا جوانان در تشکیل خانواده،
ازدواج و تهدابگذاری زندگی مشترک نیز با مشکل جدی مواجه شوند. از یک طرف جامعة ما
متأثر از فرهنگهای کشورهای همسایه و فرهنگهای بیگانه میباشد، از طرف دیگر با یک
وضعیت ایستا و کاملاً راکد بیکاری رویارو است که خواستهای شهروندان با درآمد و زمینههای
شغلی آنان مطابقت نداشته و سبب بحران و بینظمی میشود.
چشم امید شهروندان تنها به حکومت آیندة کشور است. شهروندان با حضور
پرشور و گسترده در انتخابات، مسئولیت شهروندی خویش را ادا کردند تا باشد که بر تمام
این ناکارآییها، زورگوییها و فساد نه گفته باشند و با انتخاب فرد اول مملکت بتوانند
به خواستها، اهداف و برنامههایی که بتوانند جوانان و جامعه را از این فلاکت و بدبختی
برهانند، برسند.
نامزدان انتخابات ریاستجمهوری هرچند با شعارهای رنگارنگی شهروندان را
وعده و وعید میدادند؛ اما تیمها و تشکیلات تکتهای انتخاباتی آنان نشان میدهند
که هرکدام از آنان در طول دوازده سال گذشته بهنحوی در حکومت شریک بوده و هیچگونه
مدیریت کارآ از خود نشان نداده تا بتوانند مایة امیدواری و گشایندة روزنه امید
برای بیرونرفت از مشکلات امروزی کشور باشند.
هرچند حضورگستردة مردم خوشبینیها و امیدواریها را برای جامعه و مردم
ـبهظاهر!ـ خلق کرده است؛ اما اینکه فرد اول مملکت توانایی مدیریت و کنترل اوضاع
و رفع چنین معضلات روی هم انبارشده را دارد یا خیر، زمان به آن پاسخ خواهد گفت. در
هرصورت باید امیدوار و خوشبین بود که به سطحی رسیدهایم که شهروندان با حضور در
انتخابات، خود، مسئول امور کلان مملکت را برمیگیزند و بر جنگ و گذشتههای تلخ و تاریک
خط بطلان کشیده و طرح نو درمیاندازند.
قبلا در روزنامه جامعه باز منتشر شده است.