۳ مهر ۱۳۹۶

نقش فرهنگ در فرایند توسعه

در مطالعات وسیعی که در رابطه به پدیده‌های مختلف اجتماعی صورت گرفته است، تحقیقات نشان میدهدکه بشر موجوداتی مصرفی محض و مقلد نیستند، بلکه مولد فعال اجتماعی نیز هستند. فعالیت‌های انسانی سبب شده‌است که از یک‌طرف خودرا با طبعیت خشن وفق دهد، از طرف دیگر در پی شناخت خود برآیند. ممکن  مسأله  سازگاری با طبیعیت دشواری‌های  خودرا داشته بوده باشد، اما مهمتر از همه و در عین حال پیچیده‌تر از آن مسأله  هویت بخشی وشناخت است.
شکل‌گیری پرسش‌های متعدد در ذهن آدمی، انسان را واداشت تا دست به کنجکاوی بزند و در پی یافتن پاسخ‌ آن برآید. این کنجکاوی وتفحص در طبیعت خود و اطرافش، سرنخ‌های از مطالعات خودشناسی و هویت‌یابی را باز کرد. سال‌ها سرگردانی، تفکر و سرانجام رسیدن به یک مرحله‌ای انکشاف‌یافته‌تر که همانا مسأله  خط و خوانش است، توانست خودرا به هدف نزدیک‌‍تر سازد. دست یابی به خط و کتابت مرحله‌ای جدید از زندگی آدمی در راستای شناخت و  پایه‌گذاری تحول عظیم همین هدف است.
پژوهش‌گران، دربسیاری موارد برای مطالعه و شناخت تمدن‌های گذشته، به مطالعات باستان شناسی می‌پردازند؛ اما پس از اختراع خط وکتابت، بیشتر به خوانش و مطالعه داشته‌های فرهنگی و مکتوب شده آن ملت پرداختند. از همین‌جاست که مسأله  چیستی فرهنگ در نزد آدم‌ها نیز مطرح می‌شود. با رسیدن به این‌جا، سوال مطرح می‌شود که فرهنگ چیست؟
طرح مسأله
ممکن برای بسیاری از خوانندگان این سوال مطرح شود که پرداختن به فرهنگ و چیستی آن چه ضرورتی احساس می‌شود؛ در حالی‌که مسایل حاد‌تر از این نیز در جامعه ما جریان دارد که اولویت مطالعاتی دارد. به با ور نویسنده، تمام ناهنجاری‌ها، خشونت‌، قانون‌گریزی، افزایش جرایم، فساد و ده‌ها معضل دیگری که امروز شهروندان و جامعه ما با آن دست به گریبان‌اند، ناشی از  بی‌توجهی به مسأله  فرهنگ و نبود مراجع حمایتی از این پدیده جهت آموزش و اصلاح‌پذیری امور بوده‌است. در هم‌چون وضعیت، ضرورت احساس می‌شود تا یک بار دیگر معضل‌های پیش آمده را مطالعه و با کمک جُستن از فرهنگیان و پژوهش‌گران این حوزه، گام‌های عملی را جهت رفع و اصلاح آن برداریم. یکی از مواردی که می‌تواند ما را کمک جدی کند، بازنگری به آنچه در جامعه رواج یافته و بدون اینکه جنبه ارزشی و کارکردی در جامعه داشته باشد.
در این نوشته تلاش می‌شود تا ضمن ارایه تعاریف چندگانه از فرهنگ، به نقش فرهنگ در فرآیند توسعه بپردازم. ممکن خطاها ولغزش‌های قلمی در این مورد دیده شود که نقد و نظرهای سازنده می‌تواند نگارنده مطلب را  یاری رساند.
تعریف و بحث مفهومی در مورد فرهنگ
وقتی حرف از فرهنگ به میان می‌آید به آن بخش از جنبه‌های جوامع بشری اشاره می‌شود که آموخته می‌شود، نه آنهایی که به صورت ژنیتیکی به ارث می‌رسند. یکی از بحث‌های جدی و در عین حال پیچیده، پدیده‌ای به نام فرهنگ است. تا اکنون پژوهش‌گران حوزه فرهنگ، تعریف‌های گوناگونی را ارایه کرده‌اند، اما به لحاظ وسعت و پیچیدگی آن، به توافق نظر و تعریف واحد و جامع که مورد مقبول همه واقع شود، نرسیده‌اند.
فرهنگ چیست؟
واژه فرهنگ معادل است با واژه (ثقافه) عربی و (Culture)انگلیسی است. در بحث حاضر تلاش می‌شود که فرهنگ از لحاظ لغوی، اصطلاحی و هم‌چنان عناصر  و ویژگی‌های سازنده آن مورد بحث و بررسی قرار گیرد.
۱-۱ معنای لغوی فرهنگ
علی‌اکبردهخدا در واژه نامه‌اش در را بطه به واژه فرهنگ چنین نگاشته است:«فرهنگ (از: فر، پیشوند + هنگ از ریشه  ثنگ اوستایی به معنی کشیدن وفرهختن و فرهنگ ) هر دو مطابق است با ادوکات و اِدوره در لاتینی که به معنی کشیدن و نیز به معنی تعلیم و تربیت است». اما معین در واژه نامه‌اش چنین نگاشته است:« فرهنگ ۱ علم ، دانش . ۲ تربیت ، ادب . ۳ واژه نامه ، کتاب لغت . ۴ عقل ، خرد. ۵ تدبیر، چاره ».  عمید در واژه نامه‌اش چنین معنی را ارایه کرده‌است:«اسم پهلوی فرهنج۱. علم؛ دانش.۲٫ ادب؛ معرفت.۳. تعلیم‌وتربیت.۴. آثار علمی و ادبی یک قوم یا ملت.۵. کتابی که شامل لغات یک زبان و شرح آن‌ها باشد؛ لغت‌نامه.» فرهنگ را از لحاظ واژگانی فهمیدیم که سه پژوهشگر و واژه شناس ادب فارسی معناهای متعدد را برای فرهنگ داده‌اند، اما از آن همه معنی«تعلیم و تربیت» میان هرسه شان مشترک است.
۱-۲ معنی اصطلاحی فرهنگ
واژه فرهنگ برای اولین بار توسط دانشمندان آلمانی وارد حوزه علوم انسانی شد. برنیسلاو مالینوفیسکی در کتاب نظریه علمی فرهنگ می‌گوید:«فرهنگ کل به هم پیوسته‌ای است که مرکب از نهادهایی که بعضا خود مختارند و بعضا در همکاری وهماهنگی با هم  عمل می‌کنند.» (نظریه علمی فرهنگ، ص۵۱) محمدحیدرپور در کتاب جامعه شناسی فرهنگ از کلاک و کلی دو تن از پژوهش‌گران عرصه فرهنگ این‌گونه نقل می‌کند:«فرهنگ نظامی است که در طول تاریخ به وجودآمده و شامل طرح‌های آشکار و نهان برای زندگی است و بین همه افراد جامعه با اعضای گروهی معین در زمان مشخص مشترک» (جامعه شناسی فرهنگ، ص ۱۸،). در همین حال مهدی انصاری از سلیمی در کتاب استراتژی در فرهنگ و رسانه چنین تعریفی را ارایه می‌کند:« فرهنگ اصلی‌ترین جلوه‌گاه ظهور حیات اجتماعی انسان است».(  استراتژی درفرهنگ و رسانه، ص ۲۸). اما داریوش آشوری از زوایه‌ای دیگری به فرهنگ نگاه می‌کند. وی برای فرهنگ دو بعد قایل است، مادی و معنوی. در بخش مادی می‌گوید که فرهنگ مادی شامل همه وسایل وابزارهای مادی و آن چیزی است که به دست بشر از ماده طبیعی ساخته می شود و نیز شیوه‌ها و فرایندهای ساخت و ساز آن‌هاست. فرهنگ معنوی شامل، ارزش‌ها، دیدگاه‌ها و باورها، اندیشه‌ها و فن‌ها، یعنی آداب وسنت‌ها، علوم، فلسفه، ادبیات و هنر همه فرآورده‌های ذهنی انسان است. «فرهنگ شامل همه سازمایه‌های مادی ومعنوی زندگی اجتماعی است که فرد انسانی در درون آن زاده و پرورده می‌شود واز این راه دارای آن چیزی میشود که در اصطلاح روانشناسی«شخصیت» مینامیم. از این راه فردانسانی چیزی ارزانی می‌شود که نامش«هویت فرهنگی»است و این هویت کل، گرایش‌های رفتاری او را به او می‌بخشد».  (جامعه شناسی فرهنگ ، ص ۱۶)
عناصر فرهنگ
عناصر فرهنگ مجموعه‌ای از ارزش‌ها، عقاید وباورها، هنجارها، نمادها و صنایع فرهنگی یک ملت را شامل می‌شوند. هرچند در دسته بندی عناصر فرهنگی اتفاق نظر وجود ندارد، بعضی‌ها زبان و زیبای شناسی را نیز جزیی عناصر فرهنگ می‌دانند، اما عده‌ای زیبای شناسی را زیر مجموعه صنایع فرهنگی وز بان را زیر مجموعه نمادها قرار می‌دهند. به رصورت در این نوشته ضمن توضیح معرفتی از عناصر فرهنگی یادشده، زبان را نیز جزیی عناصر فرهنگی قرار دهیم؛ زیرا زبان در تمام مناسبات بین‌العناصری فرهنگ نقش فعال و برجسته دارد.
هنجارها
هنجار از لحاظ لغوی به معنای الگو، قاعده، رفتار، معیار، قوانین نیز معنی شده‌است. اما در میان عوام و معنی اصطلاحی آن به مجموعه رفتارهای پذیرفته شده‌ی اجتماعی میان افراد و گروه‌ها مورد تایید قرار گرفته است. البته هنجارها از یک جامعه تا جامعه دیگر فرق دارد.
هنجارها عموما از پشتوانه‌ی فعال فرهنگی در میان مردم برخوردار است. عدم حمایت فرهنگی از هنجارها سبب می‌شود که نقش هنجارها در جامعه تضعیف شود و موثریت لازم را نداشته باشد.
۲ . ارزش ها
سلسله‌ی از قواعد و اصول‌هایی که در میان مردم مفید و مطلوب تشخیص شده باشد، ارزش گفته می‌شود. ارزش‌ها فی‌نفسه از بارهای معنایی برخوردار است که از سوی گروه افراد به بعضی از پدیده‌ها نسبت داده می‌شود و در زندگی انسان‌ها از اهمیت و جایگاه خاص برخوردار است. به طور مثال: عدالت، آزادی، کرامت انسانی، صلح، نظم، اخلاق و، اما الویت‌های آن از یک جامعه تا جامعه دیگر فرق می‌کند. به هرصورت بعضی از ارزش‌های جهانی داریم که در همه جوامع به آن به عنوان یک ارزش می‌نگرند و در الویت قرار دارند. مثل، عدالت، صلح، آزادی و.،
عقاید و باورها
عقاید و باورها یکی از اصل‌های توافقی در جوامع انسانی است. این توافق‌ها براساس حقیقت بودن، اصالت و صحیح بودن صورت می‌گیرد. گاهی ممکن است که تمام افراد یک جامعه به توافق نهایی و کلی روی عقاید و باورها نداشته باشند، اما باورهای اکثریت مطلق می‌توانند الگوی باوری همان جامعه را شکل دهند. مثال اعتقاد به وحدانیت خداوند از دید پیروان ادیان توحیدی.
نمادها
نمادها عبارت از نشانه‌ها و سمبول‌هایی اند که دارای معنای خاص  رمزی اند و براساس یک سلسله قرار دادهای جمعی میان افراد یک جامعه پذیرفته شده باشند. به طور مثال پرچم ملی کشورها، جنبه نمادین دارد.
صنایع فرهنگی و هنری
صنایع فرهنگی و هنری به بخش مادی فرهنگ گفته اطلاق می‌شود که در اثر فعالیت‌های فیزیکی و تولیدات صنعتی به وجود آمده باشد. مثل ساختمان سازی، تولیدات فرش، ظروف و یا سامان‌‌آلات تزیینی.
۵. زبان
زبان پدیده‌ی اکتسابی، اجتماعی، قرار دادی و نظام یافته‌ای است که برای افهام و تفهیم به کار برده می‌شود. زبان معمولاً در اجتماع کسب و براساس قراردادهای قبلی که میان شهروندان صورت گرفته است، پیام‌ها در قالب مفاهم و نمادها در آن معنکس می‌شوند.
زبان یکی از عناطر فعال فرهنگ است که می‌توان به واسطه آن تمام داشته‌های یک جامعه را ثبت، بیان و یا هم انتقال داد. برهمین مبنا اهمیت زبان برجسته بوده که در بسیاری از موارد، قضاوت‌های فرهنگی از روی آن صورت می‌گیرد.
در جامعه ما متاسفانه به جای تقویت و حمایت از زبان و جنبه فرهنگی آن، بیشتر به جنبه سیاسی آن توجه شده که هرکسی به نحوی از آن به عنوان یک ابزار برای بیان و رسیدن به مقاصد سیاسی خود استفاده می‌برند. حتی سال‌ها، بسیاری از قوانین در گرو زبان و اصطلاحات مروج یک زبان بند مانده‌است. زبان نقش بس فعال در گسترش فرهنگ و تقویت روحیه همدیگر‌پذیری و درعین حال قضاوت افراد در رابطه به مسایل و موضوعات اجتماعی دارد. به طور مثال: از آنجایی‌که در کشور ما تاکنون پدیده‌ی  به نام  ملت شکل نگرفته است، هر تشکل اجتماعی بر مبنای ساختار و ایده‌های خود از آن کار می‌گیرد. یکی از آن موارد مسأله  قضاوت کردن راجع به فرد و برچسب کل زدن است. به عباره دیگر، هرگاه فردی از یک قوم ویا یک گروه دچار خطا واشتباهی شود، فورا افرادی دیگر بر رفتار آن فرد قضاوت‌ قومی، زبانی، سمتی و یا مذهبی می‌کند؛ در حالی‌که وی فرد است و هیچ‌گاه نماینده کل بوده نمی‌تواند. به طور مثال: هرگاه فردی از یک قوم دچار یک اشتباه شود، قبل از اینکه شخص وی مورد قضاوت قرار بگیرد، با برچسب‌های قومی، مذهبی و زبانی مورد قضاوت می‌گیرد. این نشانه‌ای ضعف فرهنگی است که از زبان به شکل درست آن استفاده نمی‌شود.
ادامه دارد


۲ مهر ۱۳۹۶

تریاک، بهانه‌ای برای تشدید جنگ و جابجایی افراط‌گرایان در شمال


شمال از چندی بدینسو شاهد خونین‌ترین جنگ‌‌ها میان نیروهای امنیتی افغان وگروه طالبان بوده‌است. این درگیری‌ها زمانی افزایش یافت که حکومت برای سرکوب و مهار این جنگ اقدامات جدی و کارساز را که بتواند آن را در کنترول خود داشته باشد، انجام نداده است. دوبار سقوط ولایت قندوز به دست طالبان و افزایش جنگ درحومه‌های این شهر نگرانی از سقوط بار سوم این ولایت بدست این گروه می‌رود.
پس از اعلان جنگ بهاری گروه طالبان تحت نام منصوری، جنگ و درگیری در نقاط شمال و شمال شرق کشور افزایش یافته است.  گروه طالبان نیز اعلام داشته که جنگ منصوری شان متمرکز بر ولایات شمال و شمال شرق کشور خواهد بود، که سقوط ولسوالی زیباک، قلعه ذال و افزایش جنگ ودرگیری در سایر ولسوالی‌های بدخشان، تخار و قندوز  یک تصویر ناخوشایند را از سال پیش رو برای صفحات شمال کشور را ارایه می‌کند. افزایش ناامنی، سربازگیری گروه‌های افراطی طالبان وداعش و کشیده‌شدن دامنه‌های درگیر به ولایات شمال زمانی بیشتر می‌شود که از جابجایی و راه‌افتادن سیل از آدم‌های مشکوک و ناشناخته دراین ولایات گزارش می‌شود.
ده روز قبل نیروهای امنیتی ولایت بلخ در دروازه وردی شهر مزارشریف از داخل شدن افرادی به این شهر جلوگیری کرد که به گفته آنان، این افراد مشکوک بوده و احتمال می‌رود که با گروه طالبان وابستگی داشته باشد. این افراد از دو هفته قبل به اینسو به شکل گروهی به سمت شمال کشور راه افتاده که براساس امارهای غیر رسمی تعداد آنان بیشتر از دو هزار تن گفته شده است. راه افتادن این افراد به سمت شمال و شدت گرفتن جنگ در ولایات شمالی بی‌ربط بوده نمی‌تواند واز جانب دیگر مسافرت اینگونه افراد نگرانی‌های جدی را میان شهروندان خلق کرده است.
قبل از این نیز نیروهای امنیتی در ولایت پروان و کاپیسا افرادی را دستگیر کرده بودند که در میان موترهای مواشی خودرا جا زده بودند، تا خودرا به ولایت شمال افغانستان برسانند. با نشر گزارش‌ها و انتقادات شهروندان از مسافرت افراد مشکوک به سمت شمال، والی ولایت بلخ خود دست به کار شد و اعلام کرد که این افراد کارگرانی هستند که از ولایات جنوبی برای جمع‌آوری حاصلات تریاک به این ولایت آمده‌اند.
با وجودیکه نیروهای امنیتی و شخص والی ولایت بلخ از کارگر بودن این افراد اطمنان داده‌اند، اما هنوز شهروندان نتوانسته اطمنان حاصل کنند؛ زیرا گزارش‌ها ناشی از آنست که دراین اواخر تعدادی زیادی از نیروهای گروه طالبان به بهانه‌ای جمع‌آوری حاصلات تریاک به این ولایات رفته‌اند. این نگرانی زمانی بیشتر می‌‎شود که دو تن از فرماندهان ارشد گروه طالبان که قبلا در ولایت هلمند مصروف نبرد با نیروهای امنیتی افغان بودند دراین ولایت شناسایی شده‌اند که مصروف نیش زنی و جمع‌آوری حاصلات تریات در ولسوالی شولگره ولایت بلخ می‌باشند.
عبدالعزیز صفدری خبرنگاری که از چند سال بدینسو در ولایت هلمند مصروف کارهای رسانه‌ای و خبرنگاری می‌باشد، درصفحه فسبوکش نوشته" دوتن از قومندان‌‎های جنگ طالبان در هلمند بود، حالا به ولایت بلخ برای نیش زدن یا جمع‌آوری تریاک رفته است.  این دو را من می‌شناسم اما بدون شک ده‌ها تن دیگر شان نیز رفته است، کسی نیست شناسایی و بازداشت نماید". تایید کوچ فرماندهان طالبان از هلمند به بلخ گواه اینست که شمال در انتظار جنگ‌های خونین خواهد بود.
سوال پیش می‌آید که آیا تریاک بهانه‌ای برای گسترش قلمرو جنگ در ولایات شمال نیست؟ براساس گزارش‌های منتشرشده در رابطه به کشت کوکنار درولایت بلخ، کشت کوکنار دراین ولایت به شکل بی‌پیشنیه‌ای افزایش یافته است. این افزایش بی‌پیشینه کشت کوکنار در بلخ این شک و گمانه‌زنی‌ها را بیشتر می‌سازد که کشت خشخاش در این ولایت سازمان یافته، برنامه‌ریزی شده و بهانه برای گسترش قلمرو جنگ در شمال افغانستان وبالخصوص بلخ است.
باافزایش جنگ در صفحات شمال، تاکنون چندین بار کشورهای آسیایی میانه وبالخصوص روسیه از حضور نیروهای افراط گرایان اسلامی، داعش و طالبان در نوارمرزی‌های شمال افغانستان ابراز نگرانی کرده‌است. با افزایش جنگ در ولایات شمال، روسیه نیز برای کنترول و مهار این جنگ بی‌تفاوت نمانده وبه گونه‌ای پنهانی وارد زد وبندهای جدید با گروه طالبان شده‌است. هرچند که روسیه همواره حمایت از گروه طالبان را رد کرده  و آنان را تشویق به مذاکره و گفت‌وگو با دولت افغانستان کرده‌است، اما فرمانده پولیس ارزگان گفته بود که یک هیئات بلند پایه روسی از این ولایت و جغرافیای تحت قلمرو گروه طالبان دیدن کرده‌است.
مسکو برای اینکه اتهامات وارده بر حمایت از گروه طالبان را رد  و انتقادات را کاهش دهد، تاکنون چند نشستی را برای کشانیدن طالبان به میز مذاکره و صلح با حکومت افغانستان در مسکو میزبانی کرده است، اما از آنجایکه تنش‌ها در سطح منطقه و جهان میان ایالات متحده امریکا وهم پیمانانش از روسیه و بعضی کشورهای دیگر بالا گرفته، روسیه بالمقابل بی‌تفاوت نبوده که یکی از موارد آن حمایت از گروه طالبان درافغانستان است.
با وجودیکه روسیه حمایت از گروه طالبان را رد می‌کند، اما از آنجایکه طالبان در تقابل با داعش و حکومت افغانستان قرار دارد؛ این زمینه را مساعد ساخته است که برای مهار داعش و سرکوب این گروه از طالبان حمایت کند, اما دراین میان ناتوانی حکومت در مدیریت اوضاع سبب شده‌ که زمینه مداخلات کشورهای همسایه و بالخصوص روسیه بیشتر شود.
حمایت از طالبان و مداخلات در امور افغانستان می‌تواند که دامنه‌ای جنگ را در نقاط مختلف کشور و بالخصوص شمال گسترش دهد و مدت زمانی این جنگ اعلان ناشده را نیز طولانی‌تر سازد. از جانب دیگر، طولانی‌شدن جنگ درکشور رابطه مستقیم با هزینه‌های مالی و جانی دارد که شهروندان افغانستان آن را می‌‎پردازد.
نشر شده در ویب سایت سفیر نیوز



گفتگو با دکتر صادق دهقان، سرویراستار انتشارات تاک


این گفتگو برای رادیو معرفت-صدای معرفت انجام شده بود که در اینجا نیز نشر می‌کنم. دکتر صادق دهقان، استاد دانشگاه و سرویراستار انتشارات تاک در کابل می‌باشد. این گفتگو به مناسبت استقبال از شرکت انتشارات تاک در نمایشگاه بین المللی کتاب تهران وفعالیت های ادبی شخص جناب دهقان صورت گرفته است.
شادی و رقص شهروندان در قهرمانی افغانستان دربازی‌های جنوب اسیا
عکاس: جلیل تجلیل
مکان: چهار راه شهید-دهبوری
ورزش بهترین گزینه برای نزدیک اقوام وملت سازی در کشور است.

روایت دهمزنگ


ساعت چهار صبح از خواب بیدار شدم. دو بسته ساندویچ خانگی را با سه بوتل آب سرد داخل بیک خود گذاشتم واز خانه خارج شدم. حوالی ساعت پنج صبح خودرا در مصلی رساندم. آنجا خالی بود و تنها پیش از من سه نفر دیگر آنجا رسیده بودند. هیچکدام انها را نمی‌شناختم، اما همین که رسیدم پس از احوال پرسی پیشنهاد دادم که بینرهای تبلیغاتی را به خیابان بیاورد تا مردم خبر شوند که تظاهرات برگزار می‌شود وتبلیغاتی را که از سوی بعضی رسانه‌ها شنیده‌اند، بدانند که شایعه است.
نزدیک ساعت شش بود که به تعداد آدم‌ها در مصلی افزوده می‌شد. ساعت شش یک طرف جاده مصلی را بستیم و بینرها را به سرک آوردیم. یک نفر را که به اسم قومندان صدا می‌کرد، بلندگوی دستی خودرا روشن کرد و آهنگ‌های میهنی داوودجان سرخوش را از آن طریق پخش می‌کرد. خودش به خیابان آمد و وقفه وقفه از طریق بلندگوی دستی به مردم خطاب می کرد که بیاید و برای گرفتن حق مردم به ما بپیوندید. اکنون شنیده‌ام که ایشان نیز در جمع مجروحین حادثه اند.
قبلش با بلال نوروزی از طریق فسبوک چت کردم و ایشان توصیه داشت که دوستان را هماهنگ کنیم تا از طریق انترنت پخش مستقیم از جریان مظاهره داشته باشیم. کمی صحبت با استاد اسلم جوادی کردم و چند تا عکس خواست که برایش فرستادم. دوستان زیادی پیام می‌دادند و اطلاعات می‌خواستند.
چندین بار با رمضان محمودی تماس گرفتم و ایشان به طرف قلعه نو می‌رفت. قرار بود با استاد عزیز رویش و بعضی دوستان دیگر، عدالت خواهان را از قلعه نو با خود بیاورد. ساعت هفت شد و به تعداد جمعیت افزوده می‌شد. تا اینکه از مصلی راه افتادیم و بسیاری از دوستان را در انجا دیدم. همه نگرانی از عدم اشتراک مردم داشتند، اما همین که راه افتادیم و به پولسوخته رسیدیم، موج از آدمها شکل گرفته بود ودسته دسته به جمع ما می پیوسستند.

در امتداد کوته سنگی بسیاری ازدوستان و آَشنایانی را دیدم که اکنون در لیست شهدای جنبش روشنایی قرار گرفته و به حق پیوسته اند. در ادامه جاده دانشگاه چندین پوست را ماندم و تصویری از عدالت خواهان را منتشر کردم. تا اینکه آهسته آهسته دانشجویان دانشگاه کابل و پلیتخینک در جمع ما افزوده شد. هرلحظه داشت جمعیت بیشتر می‌شد. فضا خیلی آرام وسنگین بود. بسیاری‌ها قبل از رفتن عصبانی، احساساتی و در عین حال تند مزاج شده بودند، اما در جریان مظاهره همان ها را میدیدم که بیشتر از همه تلاش داشتند تا هرچهآارام تر و مدنی‌تر حرکت کنیم.
با رسیدن در دهمزنگ و شروع سخنرانی‌ها، روی جاده داغ نشستیم. متوجه شدم که استاد جواد سلطانی با بعضی از جوانان دیگر انطرف‌تر هستند. پهلوی شان رفتم و تلفنم در دستم بود، استاد با شوخی گفت: سند می‌گیری؟ من هم گفتم که خوب است که شرکت کرده‌اید و من چند  روز قبل از تظاهرات نوشته بودم که استاد جواد سلطانی کجاست که معلوم نمی‌شود. شوخی کرد و گفت که کارات دارم.
لحظه‌ای نشستیم و تا اینکه سخنرانی‌ها خاتمه پیدا کرد. به سوی خط اول که نیروهای امنیتی راه را سد کرده بودند، راه افتادم. زیر پرچمی کشور که توسط آن راه مسدود شده بود، نشستم و چند پُست فسبوک را خواندم. انترنت به سختی یگان بار وصل می‍‌شد ودوباره قطع می‌شد. از انجا برگشتم و چوک را دور زدم و در امتداد جاده کوته سنگی در گوشه‌ی زیر درخت در سایه نشستم.
به محمودی دوباره تماس گرفتم و ایشان داخل موتر کاماز بود. جای که چند ساعت قبلش سخنرانان از آنجا پیامش را بیان می‌کردند. محمودی صدا کرد و داخل موتر بالا شدم. چند تن از دانشجویان دانشگاه کابل نیز بودند. فقط یکش را بخاطر دارم که می‌گفت از ولایت بلخ است
محمودی را آب و نان تعارف کردم و خواستم بروم، اما گفت: چه جای بهتر از این. بنشین و روی این بینرها راحت باش. چند دقیقه را همانجا ماندم و بسراغ فسبوک رفتم. چارچ تلفنم کم مانده بود وبعضی تصاویر جریان اعتراض را با محمودی شریک کردم. از وضعیت بد انترنت شکایت کردم که بسم الله تابان پیام دادم. موضوع را با ایشان مطرح کردم و او گفت که با وزارت مخابرات در میان می‌گذارد. گپ و گفت ‌داشتیم که شب چه برنامه است و چه باید بکنیم که ناگهان صدای انفجار وحشتناکی بلند شد و موتر ما را تکان شدید داد. فکر کردم بمب در زیر موتر ما جاگذاری شده و موتر ما را بلند کرد. محمودی پرید و بچه‌ها همه با سر و صدا و هیاهو از موتر پیاده می‌شدند. من هم طرف دست راست پریدم و در همانجا بدون اینکه بلند شوم اولین جمله را نوشتم:" انفجار کرد". اولین پست را در فسبوک گذاشتم.
از موتر پیاده شدم ودیدم که همه جا را تن‌های بی‌سر، سرهای بی‌تن، دست‌ و پاهای بریده، قطعات گوشت، اجساد تکه و پاره شده گرفته است. به طرف جاده دویدم که انفجار دوم رخ داد. شاید فاصله بین این انفجارات در حد یک دقیقه و چند ثانیه بود ویا نهایت دو دقیقه و لحظه‌ای گذشت که فیرهای مسلسل را شنیدم.
در همین دقیقه نامزدم زنگ زد و من مدام داد می‌زدم که به کمک زخمیان بشتابید. بطرف نیروهای امنیتی می‌دویدم و می‌گفتم که رنجرها را بیاورند، اما انها بجای کمک موترها را سوار شده و از محل گریختند. این کار آنها خیلی ها را خشمگین کردند همه داد می زدند که نگریزید و زخمیان را جمع کنید، اما موتری نبود که آنها را انتقال دهیم. ده پانزده دقیقه شاید گذشته بود که امبولانس امد. او در همان دقیقه پر شد از زخمیان واجساد. منتظر دیگری ماندیم و تا اینکه خیلی وقت گذشت تا رنجرها و امبولانس‌های دیگر از راه رسیدند. صدای انفجار وحشتناک بود وهمه را گیج کرده بود. همه داد می‌زدند، اما نمی‌دانستند که جکار کنند.

حسین محمدی را قبل از اینکه به موتر بالا شوم، دیدم و گفتم که کارات دارم. صبر کن بر می‌گردم. همین که به موتر بالا شدم و چند لحظه را با محمودی مصروف صحبت و گفت‌وگو شدم، دیگر محمدی را ندیدم، اما پس از گذشت چند ساعت عکسش را دیدم که در جمع شهدا پیوسته است. او اهل رسانه بود و برای فارس نیوز می‌نوشت.  روز تلخ و وحشتناکی بود. تا شام همان روز را در انجا بودم، اما پسان‌ها خبر شدم سه تن از اعضای انجمن ما نیز در جمع شهدا هستند. به شفاخانه علی آباد رفتم واز انجا در مسجد مهدویه گولایی مهتاب قلعه ساعت دوازده ونیم و یک شب بود که شهدا را دوباره به سردخانه‌ها فرستادیم.
شب مدام از خوابم می‌پریدم و می‌ترسیدم. نزدیک ساعت دونیم و سه شب بود، صدای فیر از ساحه اونچی باغبانان به گوشم رسید. فورا بلند شدم و دوباره صداها خاموش شد. ترسیده بودم که نکند افراد شرور کدام اقدام خودسرانه و تخریب گرانه نکرده باشد.