۲ تیر ۱۳۹۷

بامیان متفاوت‌تر از روایات وشنیدگی‌ها-قسمت نهم وپایانی


شام روز شنبه دوم عید سعید فطر را همراه با انیس به دیدن شهر غلغله رفتم. شهر شگفت‌انگیز وتاریخی که تاریخ خاص خودرا دارد. فاصله این شهرک از مرکز بامیان  با پای پیاده در حدود پانزده الی بیست دقیقه راه است. ما نیز این مسیر را پیاده رفتیم ودر قسمت پیش روی آن ساختمان کوچکی ساخته شده که نیروهای امنیتی ومحافظتی این شهرک در آن بود وباش دارند.
تجلیل وانیس در کنار یکی ازبرج‌های تخریب شده شهر غلغله
هرچند که برای دیدن از این شهرک باید تکت خرید، اما از انجایکه تعطیلات عید بود و ما همچنان ناوقت به این ساحه رسیدیم، اجازه ورد به شهرک غلغله را از بخش محافظان آن دریافت کردیم. بر بلندی همین شهرک بودیم که مجتبی هاشمی، همکار روز نامه هشت صبح را با دوستانش دیدم. ایشان هم به دیدن این شهرک تاریخی آمده بود. از همان آغاز تپه به سمت بالا از راه زینه‌های پرخم و پیچی که از وسط برج‌های ودیوارهای تخریب شده ومغاره‌های که دهانه‌های آن‌‎ها از خاک وخاشاک پر شده به سمت بلندی غلغله به پیش می‌رفتیم.
هر سوی شهرک را که نگاه کنیم، سراسر برج‌های تخریب شده و نیمه برافراشته، دیوارهای قدیم و تاریخی با خشت‌های متفاوت مربع شکلی دیده می‌شود که از یک سو نماد یک تمدن وتاریخ و شکوه است واز سوی دیگر بیانگر قصاوت وبیدادی که بر این شهر تاریخی رفته است.
در یک نمایی کلی گفته می‌توانیم که غلغله بالاحصار بامیان است. اطراف این تپه که شهرک دراطراف وبالای آن ساخته شده ویا به عباره دیگر، این تپه خود شهرکیست که اطراف آن را ساحه وسیع زمین‌های زراعتی احاظه کرده است. از بلندی این شهرک می‌توان تمام ساحه مرکز بامیان را نظاره کرد و زیر نظر داشت.
این شهرک همانطوریکه یادآور شدم، در وسط زمین‌ها زراعتی برفراز یک تپه اعمار شده‌است. براساس روایاتی که میان مردم وجود دارد وحتی بعضی از مورخین نیز آن را تایید کرده‌اند، آب این شهرک از دره کالو که فاصله زیادی با آن دارد از طریق یک تونل زیرزمینی تامین می‌شده‌است. وقتی سپاهیان چنگیز به این شهرک حمله می‌کند، به دلیل داشتن قلعه ودژ‌های مستحکم موفق نمی‌شود آن را تسخیر کند، اما دختری از خانواده خوارزم عاشق یکی از سربازان سپاهیان چنگیز می‌‎شود.
عکاس: اسحق انیس
وی رازی را به سپاهیان چنگیز افشا می‌کند که به عنوان شاه رگ حیات این شهر مستحکم وتاریخی بوده‌است. وی منبع تامین آب شهرک را  افشاء می کند وسرانجام با قطع آب به این شهرک، سپاهیان خوارزم تشنه وبی تاب ودیگر مقاومت نمی‌‌تواند وسرانجام سپاهیان مغول موفق می‌شود وتمام دار وندار شهرک را به تاراج برده وباشندگان آن را از دم تیغ رد می‌کند. شهرک غلغله را تخریب و به ویرانه مبدل می‌سازد.
از ظلم وبیدادی که در حق باشندگان شهرک صورت می گیرد، کشتار فجیعانه صورت می‌گیرد، غوغا وشیوه وماتمی بلند می‌شود که اسم شهرک هم مسما به همین خاطر است. غلغله یعنی غوغا و خروش و ماتم وشیون که بسیار بلند باشد.
این شهرک شگفت‌انگیز که در جنگ میان سپاهیان چنگیزخان مغول و حکومت خوارزمشاهیان تخریب شده، دیگر فرصت برای بازسازی و قد راست کردن نیافته است. کم وبیش بازسازی صورت گرفت است، اما دیگر آن شهرک تاریخی و اولی خودرا باز نیافته  است. سازمان یونسکو برنامه‌های بازسازی وتعمیر مجدد آن را چند سال قبل از سر گرفته بود، اما به دلایل که نمی‌دانم متوقف شده ودیگر کار روی آن جریان ندارد.
تنها چند اتاق و دیوار نیمه بندی از این شهرک تاریخی ترمیم وبازسازی شده‌است که در تناسب به دیوارهای وبرجهای که برفراز و اطراف این تپه دیده می‌شود، فیصدی بسیار ناچیزی را تشکیل می‌دهد. با بازسازی وساخت دوباره این شهرک می‌توان بخش از هویت از دست رفته تمدن بامیان را برگرداند، اما این کار نیاز به تعهد، هزینه وتخصصی دارد که فعلا هیچ کدام آن را در دولت کنونی نمی‌بینم.
از بامیان هرچه بنویسیم کم است، اما بهتر است که داستان را درهمینجا خاتمه بدهم، زیرا سرزمین شگفتی‌ها ورازها را باید از آن‌های شنید و پرسید که عمری را صرف مطالعه وتحقیق دراین زمینه کرده‌اند، اما بنده تنها چشم دیدهایم را از یک سفر در قالب چند سطری برای خوانندگان عزیز ارایه کردم. امید که کاستی‌ها و پراکنده گویی‌هایم اگر دراین سطور دیده می‌شود، مورد عفو و بخشش خوانندگان قرار گیرد.

۱ تیر ۱۳۹۷

بامیان متفاوت‌تر از روایات وشنیدگی‌ها-قسمت هشتم


همین که از بند امیر برگشتیم به مرکز بامیان، بسوی دره اژدر راه افتادیم. در آژدر یکی از ساحات دیدنی بامیان است. دررابطه به نامگذاری این دره روایاتی که وجود دارد، همانند بند امیر بیشتر باورهای مذهبی وعقیدتی مردم است که آن را نسبت می‌دهد به حضرت علی که در این دره آژدری را به قتل رسانده و از آن به بعد بنام دره آژدر نام می گیرد ومعروف می‌شود.
عکاس: اسحق انیس
از دره که به سوی آژدر برویم، راه باریک از میان قریه‌ها ودره به سمت تپه به پیش می‌رود که در سمت چپ همین دره معدن سنگ مرمر نیز هست که از چند سال بدینسو استخراج می‌شود. خانه‌های دره آژدر در قسمت دهنه دره وکمی بالاتر نسبتا خوب وزیباست، اما به هراندازه که به طرف دره پیش می‌رویم، شکل وظاهر آن که بیانگر فقر وتنگدستی مردم است، برجسته تر می‌شود. شماری از خانه‌های که در مغاره‌های بودا بود وباش داشتند دراین دره جابجا شده‌اند وشمار  دیگر در شهرک معلمین.
آژدر  خود تپه‌ایست که در بلندی قرار گرفته که دو طرف آن سطح زمین پایین‌تر است. دامنه تپه که به تپه‌ی دیگری می‌رسد که برخلاف آن واقع شده ودامنه آن را قطع کرده‌است. سر دیگر تپه که در حقیقت همان سر آژدر است، در یک سراشیبی قطع و خاتمه پیدا می‌کند. از همان آغاز تا آخر تپه به دو قسمت مساوی از وسط نصف شده‌است که باورهای عامیانه مردم برآنست که تپه‌ی کنونی آژدری بوده که توسط حضرت علی کشته شده و پس از کشته شدن به شکل تپه کنونی بوجود آمده و از وسط نصف شده‌است.
درز باریک اما عمیقی این تپه را به دوقسمت مساوی تقسیم کرده‌است. وقتی گوش بگیریم، از درون این درز عمیق تپه صدای آب شنیده می‌شود. انگار آبی از جای به شکل خودجوشی بیرون می‌زند وصدای تولید می‌کند. طول این تپه آژدر شاید سه صدتا چهارصد متر برسد، اما به هر اندازه که بطرف سر آژدر نزدیک شویم، عرض تپه بیشتر می‌شود. در قسمت پیشروی تپه آب از قسمت پیشروی آن می‌جوشد وبیرون می‌آیدکه در ترکیب خود موادهای منرالی دارد.
آب بیرون آمده از این تپه شور و نمکی است، اما همین که از تپه به طرف پایین می‌آید، نا رسیده به آخر خشک می‌شود ویک لایه‌ی سفید رنگی آهکی را در سیمای تپه به وجود می‌آورد. برعلاوه، زنگ آهنگ نیز در بخش از این تپه که آب از آن بیرون می‌آید، دیده می‌شود. باورهای مردم بر اینست که پس از کشته شدن آژدر، هنوز از دماغ آن خون و چریک بیرون می‌آید. در حالیکه همین زنگ آهنگ از دور شبیه به خون دیده می‌شود.
عکاس: اسحق انیس
ده‌ متر پایینتر از آن دو برآمدگی بلندی با ارتفاع ممکن یک ونیم تا دومتر به شکل موازی افتاده که آن را به عنوان چشم‌های آژدر می‌نگرند وباور دارند. در حالیکه شکل و ظواهر آن برآمدگی‌ها نشان می‌دهد که در قدیم از آن‌ها آب بیرون می‌آمده وترکیبی از مواد آهکی ومنرال‌های دیگر است.
در قسمت پشت آژدر یک حوضچه‌ی کوچک است که ظاهرا آبش خشکیده‌است، اما مردم به آن آب‌خور اسپ حضرت علی می‌گوید. در قسمت سمت راست تپه زیارتی است که توسط مردم فعلا به شکل یک دیوارک کوچک گنبدی ساخته شده که به قدمگاه مولا معروف است و آن را زیارت می‌کنند. در کنار آن دست فروشی است که بساطش را پهن کرده وبه زایرین موادخوراکی ونوشیندنی می‌فروشد.

۳۰ خرداد ۱۳۹۷

بامیان متفاوت‌تر از روایات وشنیدگی‌ها-قسمت هفتم

در یک نگاهی کلی به ساخت وبافت‌‌های بند امیر وسایر صخره‌های این جغرافیا متوجه می‌شویم که بیشتر این صخره‌ها وتپه‌ها حالت رسوبی را  دارد که با گذشت قرن‌ها زمان، آهسته آهسته آب‌ها فروکش کرده وصخره‌ها وتپه‌های کنونی را بوجود آورده‌است. سنگ‌های آهکی اطراف بند و تپه‌ها نشان میدهد که با گذشت زمان آب‌ها در این ساحه کمتر شده و هم اکنون نیز به روایت مردم، آب نسبت به سالهای قبل به مراتب کمتر شده‌است.
عکاس: اسحق انیس
بند امیر در سال 1388 از سوی دولت افغانستان به عنوان پارک ملی اعلان شد. بند امیر در فاصله ۲۱۵ کیلومتری کابل ، ۷۵ کیلومتری غرب ولایت بامیان و ۱۷ کیلومتری شمال شرقی شهرستان «یکاولنگ» و در میان رشته‌کوه‌های هندوکش شرقی و رشته‌کوه‌های بابا در مرکز این کشور قرار دارد. بند امیر با ارتفاعی نزدیک به ۳۰۰۰ متر از سطح بحر  یکی از مرتفع‌ترین جهیل  جهان، دارای ۶ بند است که منشأ آن چشمه‌ای معروف به نام «کپرک» در ۱۴ کیلومتری این بند می‌باشد. بندهای کوچک  بند امیر؛ «بندغلامان»، بندذوالفقار»،  «بندپنیر»، «بند قنبر»، «بند پودینه» و«بند هیبت» نام دارند که توسط دیوارهای سنگی شیب‌دار احاطه گردیده است.
تنها بندی که در آن قایق رانی جریان دارد، بند هیبت است. این بند نسبت به سایر بندها نظر به گفته مردمان محل از عمق بشتری برخوردار است. این بند در وسط سایربندها قرار دارد که دو بندپاینتر از آن وسه بند دیگر بالاتر از این بند قرار دارد. در گوشه‌ی این بند، زیارتی است که آن را به حضرت علی نسبت می‌دهند. مردمان محل می‌گویند که این قدمگاه مولا علی است. روایاتی که در رابطه به ساخت این بند وجود دارد، این زیارت هم از همان جا نشات می‌گیرد.
شاید گفت که یکی از زیبا‌ترین بندهای طبیعی جهان بند امیر باشد، اما متاسفانه دولت در زمینه توجه آنچنانی نکرده‌است. میزان رسدگی، خدمات به سیاحان وامکاناتی که باید فراهم سازند، وجود ندارد. تنها پیاده روها را دولت سنگ فرش کرده و چند غرفه چوبی کوچکی را در اطراف بند برای سیاحان ساخته است. در حالیکه میزان مراجعه کنندگان دراین بند و ظرفیت که برای جذب گردشگران داخلی وخارجی وجود دارد، این خدمات بسیار ناچیز است.
برایم جالب بود که در چند جا برای یافتن قیماق وطنی مراجعه کردم، اما نیافتم در حالیکه رمه‌های گوسفند و گاو را می‌دیدم که در تپه‌های اطراف بند می‌چرند. انواع از نوشیدنی‌ها ولبنایات دیگری را می‌‌توان در انجا یافت. در این زمینه هیچ توجه صورت نگرفته است که تولیدات خانگی باشندگان محل به سمت بازارک این بند سوق داده شود واز آن استفاده صورت بگیرد.

عکس از برگه مقام ولایت بامیان
مدیریت ساحه بند امیر در میان اهالی بند امیر تقسیم شده‌است. عده‌ی رستورانت‌ها را به پیش می‌برند، بخش دیگر در فروش تکت مصروف اند، برخی در مدیریت قایق‌ها وهمینطور سایر خدماتی که انجا وجود دارد. از این طریق به دولت مالیه می‌دهند ودر تصمیم وبرنامه‌هایشان مستقل اند. تلاش دولت براینست که آهسته آهسته مدیریت این بخش‌ها را از انان بگیرند، اما باشندگان سخت واکنش نشان می‌دهند. در همان روز اول بعضی نزاع روی مدیریت قایق‌ها پیش آمده بود که بعدا به شکل رایگان در اختیار سیاحان قرار داده می‌شد.
در لبه‌های سمت غربی بند درختان بید وجنگل‌های وحشی بعضا رویده و محیط آن را نسبتا سبز ساخته است. آب که از لبه‌های بند به طرف پایین می‌ریزد آبشارهای خورد وریزی را بوجود آورده است که به زیبایی بند افزوده است. در قسمت پایین بند، دو سه اتاق کوچکی ساخته شده که بعضا ها معتقدند که حمام کردن با آب بند برای بسیاری از بیماری‌‌های جلدی مفید است ودر آن حمام می‌کنند.
وسایل نقلیه تا فاصله سه صدمتری بند اجازه رفتن را دارد ودیگر راه‌ها را برای پیاده روها ساختند. اگر خواسته باشیم به بندهای دیگر برویم باید پیاده برویم و یا همه نیمه راه آن را با موتر برویم وموترها را در بلندی های تپه پارک وبعد متباقی راه را را پیاده برویم. از بلندی‌ها این تپه بندها زیباتر به نظر می‌رسد. ماه‌های کلان کلان در درون این بند وجود دارد، اما شکار پرندگان و ماهی ممنوع می‌باشد.
هرچند آب بازی کردن در درون بندها ممنوع است، اما هستند کسانی که فرصت را غنیمت شمرده ودور از چشم مسوولان در گوشه ها و کناره‌های بند آب بازی می‌کنند. یکی از باشندگان محل می‌گفت که در سال گذشته بیش از شش تن در اثر آب بازی دراین ساحه غرق شدند. آب بند نیلگون است که به دلیل عمیق بودن بند اینگونه دیده می‌شود.
.... ادامه دارد.

بامیان متفاوت‌تر از روایات وشنیدگی‌ها-قسمت ششم


همین که به  دوراهی بند امیر و جاده یکاولنگ رسدیم، جاده منتهی به سمت بند امیر که به سمت راست جاده عمومی افتاده، خامه بود. این دو راهی با دروازه‌ی جدا می‌شود که در حقیقت یک نشانه است. این جاده را قرار است که توسط کشور دوستان هندوستان بازسازی و پخته کاری شود. سفیر هند درسفری که به بامیان وبند امیر داشت، وعده کرد که این جاده را به زودی پخته می‌کند.

شاید 30 الی 40 دقیقه را در بگیرد که روی جاده خاکی به سمت امیر برویم. این جاده همچنان از لابلای تپه‌ها با فراز ونشیب‌های که دارد به پیش می‌رود. در اطراف جاده وبلندی وپستی‌های تپه ییلاق‌های که برای سه ماه تابستان توسط باشندگان محل ساخته شده، دیده می‌شود. چوپان‌ها رمه‌های گاو وگوسفند را در این تپه‌ها به چراگاه می‌آورند. چوپان‌های این منطقه را کمتر دیدم که شاپور یا سورنایی داشته باشد.
تپه‌ها در این فصل سال سبز ودیدنی است، اما قطعات گندم‌های للمی یا دیمی در میان سایر سبزه‌ها تیره‌تر وبرجسته‌تر دیده می‌‌شود. این تپه‌ها شبیه به تپه‌های مزارشریف دارای گل‌های سرخ رنگیست که بعضی‌ها آن را گلخاله، بعضی تریاک کوهی می‌گویند. این روزها فصل گل کردن این گل‌ها بود ودر کنار آن گیاهان دیگری که برجسته می‌نمود، سیت یا سرشک بود که نارهای آن از دور به رنگ زرد روشن دیده می‌شد.
در بلندی تپه‌ی که به سمت بند امیر منتهی می‌شود، یک چند ساختمان دولتی ساخته شده که آن را مهمان خانه می‌گفتند، اما موقعیت آن در تناسب بند بسیار نامناسب بود، زیرا از بند خیلی فاصله داشت ویک ساحه خشک وبی‌روح بود. بخش‌های از بند از این ساحه دیده می‌شود. راننده ما می‌گفت که امسال بند امیر به مبلغ 32 لک افغانی قرار داده شده‌است.
تپه را آهسته آهسته پایین می‌رفتیم وبه دروازه وردی ساحه بند امیر رسیدیم. تکت این ساحه در تناسب به وسایل نقلیه متفاوت است. از تاکسی ها 100 افغانی، اما از موترهای کلانتر به تعداد سرنشینان آن، افزایش پیدا می‌کند. تکت را گرفته واز پلچکی که روی رودی جاری بود عبور کردیم.
دست چپ همین دروازه وردی هوتل کوچکی بنام کابل دربار بود. همینجا اتاق گرفتیم ووسایل خودرا جابجا کردیم. از آنجایکه ما صبح زود رفته بودیم وهنوز خیلی شلوغ نشده بود، اتاق را به مبلغ 400 افغانی به کرایه گرفتیم، اما ساعت ها ده ویازده از دوستان دیگر که آمدند، همان اتاق های بغل دستی ما را به یک هزار افغانی به کرایه گرفتند. اتاق‌های هم بودند که 1500 تا سه هزار و پنجصد هم می‌رسید. به هر میزان که تجمع افراد زیاد شود و سیاحان بیشتر گردد، به همان میزان کرایه های بالا می‌رود.
خیمه‌های زیادی در اطراف هوتل‌ها، روی چمن‌زارها و پیاده روها چیده شده‌اند. رنگ‌های تیره آن که شبیه به رنگ بند امیر می‌ماند، از دور نمایی زیبا خلق می‌کند. کرایه‌های این خیمه‌ها هم متفاوت است وبستگی به سیاحان دارد، اما معمولا از دوصدافغانی شروع می‌شود.
هوتل‌داران برای جذب مشتری یک نفر را در سرک عمومی ایستاده می‌کنند وهر موتر ومسافری که می‌رسد، انان را تعارف می‌کنند واز جا وامکاناتی که دارند، می‌گویند. آهنگ‌های مختلفی را می‌توان از لودسپیکرهای که توسط هوتلداران در پیش روی هوتل‌ها گذاشته شده، میتوان شنید. از دنبوره‌های ناب هزاره‌گی گرفته تا آهنگ‌های قطغنی، آهنگ‌های شاد بندی ایرانی تا آهنگ‌های پاشایی و....

هوای بند امیر در ماه سوم بهار از روی روز نسبتا گرم است، اما از روی شب‌ها به شدت سرد و خنک است. یک شب را در بند امیر سپری کردیم، اما از ر وی روز هوا قشنگ و زیبا بود، اما همین که آفتاب داشت پشت کوه‌های دره پنهان می‌شد، هوا خنک‌تر وسردتر شده می‌رفت. نماز شام بود که دیگر تحمل نتوانستم و کمپلی را به شکل پتو روی شانه‌هایم انداختم واطراف سبزه و رودی جاری قدم می‌زدم.
جمعی ازدوستان وآشنایانی که انجا بودند، مصروف بازی فوتبال والیبال روی چمن‌زار بودند. هوا تاریکتر‌شد که گروپ‌های برق روشن شد. بعضی از ساحات برق آبی داشتند وبعضی رستورانت‌ها برق جنراتوری داشتند. دربعضی از این ساحات تلفن کار نمی‌کرد، اما بعضی ساحات دیگر آن تحت پوشش شبکه‌های مخابراتی قرار داشت.
.... ادامه دارد

۲۹ خرداد ۱۳۹۷

بامیان متفاوت‌تر از روایات وشنیدگی‌ها-قسمت پنجم


روز دوم سفرم به بامیان که برابر بود با روز اول عید سعید فطر همچنان در مرکز بامیان بودیم. انیس به اسد که تاکسی داشت، تماس گرفت واز وی خواست تا ما را به بند امیر ببرد. ساعت شش ونیم صبح اسد به سرای پامیر رسید. وسایل خودرا به موتر جابجا کردیم وراهی بند امیر شدیم. همین که از شهر خارج شدیم، اسد تمام قریه‌ها و دره‌های که فراروی ما قرار داشت، معرفی می‌کرد.
از قریه ملاغلام گذشتیم و همینطور در ادامه دره شیدان به پیش می‌رفتیم. نا رسیده به دو راهی شیدان و سیغان، در سمت چپ دره زیارتی بود در بغل دستی تپه وپاینتر از آن در کنار رودی که جاری بود، چشمه‌های آب گرم بود. باشندگان محل می‌گفتند این چشمه‌های آب گرم است، اما من آب آن چشمه‌‌ها را آنچنان گرم نیافتم. به نظرم آبش عادی به نظر می‌رسد، اما در تناسب به آب جاری در دره گرمتر به نظر می‌رسید. بالاتر از اینجا به دروازه دیگری رسیدیم. آنجا دوراهی قرار داشت که یکی بطرف دره سیغان می‌رفت ودیگری به سمت شیدان. سیغان یکی از ولسوالی‌ها بامیان است که با مرکز فاصله زیاد دارد، اما شیدان را جزء مرکز بامیان معرفی می‌کرد.

شیدان یکی از ساحات بسیار زیبا و چمن‌زار بامیان است. از این ساحه دو نفر به نمایندگی از مردم بامیان در شورای ملی است. با واردشدن در منطقه شیدان یکباره چمنزار وسیع در برابر ما نمایان می‌شود که بسیار وسیع، سرسبز و در عین حال  جذاب است. یک قلعه کهنه وتاریخی در سمت چپ جاده عمومی قرار دارد که از هر دو راننده که ما را به سمت بند امیر برد و آورد، اسمش را پرسیدیم، اما نمی‌دانستند.
در این منطقه یک ساحه چهار دیواری شده‌است که تعدادی زیادی از مقبره‌ها در داخل آن جا دارد. اسد این مقبره ها را مربوط به آندسته از افراد می‌دانست که توسط طالبان یکباره رگبار شده که بیش از سی تن می‌باشند، اما راننده دیگری که ما را از بند امیر به سمت مرکز بامیان می‌آورد می گفت که این مقبره کسانیست که توسط خلقی‌ها و پرچمی‌ها به گلوله بسته شده‌‍‌‌اند. وی نیز تعداد کشته شده‌ها را بیش از سی تن می‌گفت.
از شیدان که عبور کنیم در ساحه شیبرتو می‌رسیم. شیبرتو دارای تپه‌های سرسبز وساحه وسیع است. در میان دو تپه که موازی به هم قرار گرفته، میدان وسیع است که بعضی از خانه های مسکونی در حاشیه‌های آن قرار دارد. قرار بود که میدان هوایی بامیان دراین ساحه ساخته شود؛ اما به دلایل نا معلومی به مرکز بامیان که دارای ساحه محدود وبسته می‌باشد ساخته شد. در زمان حکومت دوکتور نجیب نیز برنامه ساخت میدان هوایی درهمینجا به تصویب رسیده بود، اما حکومتش دوام نیاورد وبا برنامه‌هایش به دست طالبان افتاد وسرانجام در میدان فواره آب حلقه‌آویز شد. اکنون میدان هوایی بامیان ساحه کوچکی است که طیاره‌های بزرگ نمی‌تواند در آن فرود بیاید، درحالیکه در شیبرتو می‌توانست همانند میدان هوایی کابل یک میدان بزرگ ساخته شود. ساحه که قرار بود در آن میدان هوایی ساخته شود، اطرافش دیوارهای سیمی گرفته شده واز ساخت و ساز و غصب آن توسط باشندگان محل ممانعت صورت می‌گیرد.
با عبور از شیبرتو به قرغینه‌تو می‌رسیم. جای که لبنیات آن شهره همه افغانستان است. قروت، چکه، ماست، دوغ و قیماق آن برای هر فردی که از بامیان به سمت بند امیر می‌رود وسری به این بازار کوچک می‌زند، آشنا است. مشتری فراوان دارد. قیمت لبنیات آن نسبت به سایر ساحات بیشتر است و خریداران بیشتر هم دارد.
از این ساحه که عبور کنیم و به پیش برویم، به طرف یکاولنگ و بندامیر نزدیک می‌شویم. ناگفته نماند که جاده یکاولنگ وپنجاب و همینطور مسیر دایکندی از اینجا می‌رود.. این جاده توسط کشور کوریا ساخته شده که در ذات خود بی‌نظیر است. هرچند که شرکت برنده در این دواطلبی تاوان سنگینی کرده بود، اما کشور کوریا به آن شرکت کوریایی توصیه می‌کند که هزینه های تاوان شما را کشور می‌پردازد، اما نباید کار را نیمه تمام گذاشته ورها کنید؛ زیرا این کار به  آبرو وحیثیت کشور تمام می‌شود.کشورهای که به هویت، اعتبار و عزت خود وشهروندانش می‌اندیشند اینگونه از شرکت‌ها و کمپنی‌هایش حمایت ودفاع می‌کند.