‏نمایش پست‌ها با برچسب تحلیل. نمایش همه پست‌ها
‏نمایش پست‌ها با برچسب تحلیل. نمایش همه پست‌ها

۳۱ شهریور ۱۳۹۷

بیا تا قدر همدیگر بدانیم


شادی و غم، دو پدیده‌ی همزاد با زندگی آدمی است، که نمی‌توان آن‌را انکار کرد. گاهی شادی پا را پیش می‌گذارد و از یک رویداد ساده که در زندگی پیش می‌آید، سبب خوشحالی ما می‌شود و گاهی هم برعکس آن، یک اتفاق و رویداد ناخواسته، زندگی را متحول و آدمی را مغموم می‌سازد. در این میان انسان افغانستانی با در نظرداشت وضعیت کنونی و جنگ جاری در کشور، کم‌تر فرصتی برایش دست می‌دهد، تا شاد باشد، شادی را تجربه کند و تاثیرات آن‌را در زندگی روزمره‌ی خود احساس کند.
البته که رویدادها و اتفاقاتِ شادی‌بخش و شادی‌آفرین کم است؛ اما ناممکن نیست. گاهی رویدادها و اتفاقاتی پیش می‌آید، که نه تنها شادی می‌آفریند، بلکه انرژی می‌بخشد، همدلی و همبستگی در میان مردم پدید می‌آورد. یکی از این نمونه‌ها را اگر در چند سال حکومت پس از طالبان بررسی کنیم، پیروزی تیم ملی فوتبال کشور در سال 2013 در مسابقات جنوب آسیا است. به یقین گفته می‌توانم، که یکی از نایاب‌ترین و شاید هم، تکرار ناشدنی‌ترین تجربه‌ی شادی جمعی باشندگان کابل و در مجموع افغانستان، پیروزی تیم ملی فوتبال کشور، یا بهتر بگویم؛ قهرمانی تیم ملی فوتبال کشور بود، که همه را به وجد و هیجان آورد و این شور و هیجان تا خیابان‌های عمومی شهر با رقص و پایکوبی به نمایش گذاشته شد. پیروزی تیم ملی فوتبال کشور، بهانه‌ای شد، تا مردم برای لحظه‌ای خیلی کوتاه هم که شده، به خیابان‌ها بریزند، بعض‌ها، کینه و کدورت‌ها و ناگفته‌های سال‌های خاموشی و سکوت‌شان را در قالب رقص و پای‌کوبی، اتن و ترانه‌خوانی، شور و هیجان تبارز دهند. هیجان و شوری‌که نه تنها آن لحظات ناب پیروزی را شیرین ساخت، بلکه همبستگی، همدلی و حس ملت‌شدن را در میان شهروندان بیدار کرد.

شهروندان کابل پس از چندین دهه توانستند، چنان لحظات باهمی را فارغ از هرگونه زدوبندها، تقسیمات و باورهای رایج در درون جامعه، تجربه کنند. تمام اندوه و غم‌های نهفته را با هوراکشیدن، رقص و پای‌کوبی در خیابان‌ها، از سینه بیرون بریزند و نفس بکشند. تمام شهروندان و بالخصوص جوانان در خیابان‌ها ریخته بودند و با شور وهلهله پیروزی تیم ملی فوتبال کشور را جشن گرفتند، همدیگر را در آغوش گرفتند و همه با یک‌صدا شعارهای؛ افغانستان! افغانستان! سر دادند، شهر را درنوردیدند، رقص کردند و شادی نمودند.
از این رویداد ماندگار در تاریخ، چند سالی می‌گذرد. سال‌ها نو می‌شود، ماه‌ها، هفته‌ها و روزها یکی پی دیگر می‌آیند و می‌روند، اما از شور وشادی همگانی که یک‌بارِ دیگر چنان تجربه را تکرار کند، خبری نیست. در گوشه و کنار کشور، اتفاقات و رویدادهای خوشایندی پیش می‌آید، که برای باشندگان همان محل و منظقه می‌تواند شور بیافریند و شادی هدیه کند، اما از سراسری‌بودن که مرزها را بشکند، خبری نیست.
بعد از گذشت آن رویداد ملی، جرقه‌ی دیگری از این شورآفرینی از شرق افغانستان زده شد و مردم را به همدلی و همبستگی فرا خواند. وقتی هزاره‌ها، تظاهرات و دادخواهی داشتند؛ ننگرهاری‌ها به‌شمول زنان و کودکان، همه به خیابان آمدند و شعار سر می‌دادند: «من پشتون هزاره‌ام». این لحظه در زندگی سی‌ساله‌ی من در افغانستان، یک تجربه‌ی نو، شیرین و تکرار نشدنی است. با دیدن آن جمع بزرگ از مردم در آن ولایت، با چنان همدلی و حس انسان دوستی، احساس کردم، که انسانیت هنوز زنده ‌است و هیچ رفتاری نمی‌تواند، مانع تبارز حس انسانی آدمی‌ها در قبال یکدیگر شود. دقیقن آن روز را به‌خاطر دارم و آن لحظه را احساس می‌کنم، اما احساسم را در قبال آن لحظات همدلی ننگرهاریانِ عزیز نمی‌توانستم/ نمی‌توانم بیان کنم.

از آن روز و آن اعتراض چند سالی می‌گذرد، اما وقتی فاجعه‌ی انسانی روز سه شنبه (20 سنبله) در ننگرهار اتفاق افتاد و آن وضعیت وحشتناک کشتار فجیعانه‌ی انسان‌ها را از طریق شبکه‌های اجتماعی و رسانه‌ها دنبال می‌کردم، هیچ حرف و واژه‌ای که بتواند عمق آن فاجعه انسانی را بیان کند، نیافتم. دقیقن یک‌بار دیگر به همان چندی قبل برگشتم و یادی آن همدلی، همبستگی و حس انسان دوستی آنان افتادم. هیچ کاری نمی‌توانستم ‌بکنم، یعنی نمی‌توانستم، احساسم را بیان کنم. آن زمان با احساس‌ سرشار از شادی و سرور، اما حالا با حس مملو از اندوه و غم. فقط می‌توان گفت؛ متأسفم بر این وضعیت، که آدمی گرگ آدمی شده‌است.

کشتار بی‌رحمانه‌ی غیر نظامیان و افراد ملکی، اتفاق تازه‌ای نیست و نخواهد بود، اما آن‌چه که باید از این‌گونه فجایع ضد انسانی درس بگیریم، همانا مقاومت در برابر افراط گرایی، مبارزه با تروریسم و اندیشه‌های خشونت‌پرور است. تروریستان و جنایت‌کاران قوم وخویش نمی‌شناسند، زبان و فرهنگ را نمی‌فهمند و به هیچ آیین باورمند نیستند، بلکه آنان فریب‌خوردگانی هستند، که به‌عنوان ابزار در دست دیگران قرار دارند؛ خود را می‌کشند و هم زندگی انسان‌های دیگر را به خاک و خون می‌کشانند.
تلاش آن‌ها بر این است، که با ایجاد رعب و وحشت در میان مردم، زمینه را برای رویارویی اقوام، مذاهب و سایر گروه‌های اجتماعی فراهم سازند. در حالی‌که مردم افغانستان تجربه‌ی جنگ‌های خونین قومی و مذهبی را در کارنامه‌ی خود دارند و دیگر فریب چنین فریب‌خوردگان را نخواهند خورد.
اکنون بر همه‌ی ما شهروندان افغانستان است، که نه تنها برای پیروزشدن بر این دیو جهالت و انسان‌ستیز یک‌صدا شویم، بلکه در پی شناسایی عناصر این گروه برآمده و از تکرار هرگونه فجایع انسانی و وحشت‌آفرین دیگر نیز جلوگیری کنیم. این‌گونه حوادث و کشتارها موج‌های از خشونت‌های زودگذر، اما آسیب‌زا است، اگر خوب مدیریت نکنیم، متاثیر شده و بیشتر از هم می‌پاشیم.

۲۰ تیر ۱۳۹۷

ارگ در دو راهی ناگزیری؛ تمکین یا سرکوب


از اعتراض شهروندان در ولایات شمالی کشور بیش از یک هفته می‌گذرد، اما حکومت تاکنون با بی‌تفاوتی تمام با معترضین برخورد کرده وانتظار این را می‌کشد که معترضین خسته شده و به خانه‌هایشان برگردند، اما اکنون اعتراض از فاز اول خارج و به مرحله جدی و تازه‌‌تر به پیش می‌رود.
معترضین تاکنون دو بندر تجارتی را درشمال بسته وگفته می‌شود که قرار است شیرخان بندر را نیز مسدود کند. راه‌های مواصلاتی در ولایات شمالی بسته و دروازه‌ها ادارات دولتی در ولایت جوزجان نیز بطور کامل بسته می‌باشد. در روزهای نخستین اعتراض بخش از ساختمان ولایت فاریاب به آتش کشیده شد وبا گسترش دامنه اعتراض به سایر ولایات از جمله مزارشریف، عکس رییس جمهور از دروازه وردی شهر پایین انداخته شده و به آتش کشیده شد.
عکس از برگه بشیراحمد تینج
 ظاهرا که با گذشت هر روز دامنه اعتراضات گسترده شده و معترضین خشین‌تر می‌شوند. در تازه‌ترین مورد، معترضین در برابر دروازه وردی ولایت تخار با برپای خیمه تحصن دروازه این ولایت را نیز بستند. معترضین از گسترش دامنه اعتراضات خبر داده وگفته است که به زودی عتراض شان به بستن دروازه‌های ادارات دولتی به سایر ولایات  ادامه پیدا می کند.
در همین حال معترضین به حکومت مرکزی کابل هشدار داده است که اگر به خواست معترضین که همانا بازگشت جنرال دوستم و رهایی قیصاری می‌باشد، توجه نشود، برق وارداتی را که از شمال به کابل انتقال یافته را نیز قطع می‌کند. این اعتراضات پس از آن فراگیر وگسترده‌تر می‌شودکه ایتلاف نجات افغانستان  که متشکل از حزب جنبش ملی، حزب جمعیت اسلامی و حزب وحدت اسلامی مردم افغانستان می‌باشد، در آخرین موضعش گفته است که جنرال دوستم را بر می‌گرداند. این ایتلاف طی نامه‌ی سرگشاده به سران کشورهای ناتو از مطلق العنانی در حکومت کابل سخن گفته واشرف غنی را متهم به تحمیل حلقه خاص قومی بر سایر اقوام کرده‌است. در بخش از این نامه چنین آمده است:"متاسفانه، حلقات معين در حكومت مطلق العنان مركزي و در راس آنان داکتر محمداشرف غنی، طي سال‌هاي اخير همه مساعي شان را در راستاي تحميل حاكميت يك حلقۀ خاص قومی بر ساير اقوام به خرج داده اند و وضعيت بحراني جاري در افغانستان يكبار ديگر خاطرات تلخ تاريخ گذشته را در اذهان مردم ما تازه نموده است".
از صفحه فسبوک محمد محقق
در تازه‌ترین موردی گفته می‌شود که ایتلاف دیگر  متشکل ازمحمد محقق, جنرال دوستم,عطامحمدنور، صلاح الدین ربانی، انوار الحق احدی، امیر اسماعیل خان، رحمت الله نبیل، احمد ضیاء مسعود، جنرال رازق، حضرت علی، همایون همایون و ظاهر قدیر می‌باشد، اعلان موجودیت می‌کند.
باین حال می‌توان گفت که وضعیت به سمت یک آینده ناخوشایند و نامعلوم به پیش می‌رود. تداوم اینوضعیت در حساس‌ترین موقعیت زمانی که همراه است با برگزاری انتخابات پارلمانی نه تنها که حکومت را با یک چالش کلان مشروعیت مواجه می‌سازد، بلکه از لحاظ اقتصادی نیز  به سرآشیب سقوط به پیش می‌برد.
اکنون توپ در میدان ارگ ریاست جمهوری است که ابتکار عمل را در دست بگیرد واز اقدامات پرخاشگرانه وحساسیت‌برانگیزش که از سوی معترضین به نفاق قومی تعبیر می‌شود، دست بردارد، در غیرآنصورت درگیرشدن با تمام این مشکلات با در نظرداشت حساسیت‌های که از سوی حکومت در طول چند سال گذشته خلق شده، چالش‌های جدی را فرا روی حکومت قرار می‌دهد.
.