۹ تیر ۱۳۹۷

نقاشی

این نقاشی را شکیلا یکی از دانش‌آموزان نگارخانه معرفت نقاشی کرده‌است. نقاشی که در یک چشم برهم زدن، توجه‌ام را به خود جلب کرد. از وقتی که استاد نعیم جویباری مصروف چوکات‌سازی این نقاشی بود تا به همین امروز شنبه نهم سرطان که این اثر به نمایش گذاشته شده‎، چندین بار به سراغش رفتم و آن را تماشا کردم. این نقاشی چیزی را در درون خود پنهان دارد که نمی‌دانم چیست، اما من را ناخواسته به طرف خود جلب می‌کند. هرچند که ده‌ها نقاشی زیبا از مناظر طبیعی تا چهره‌ها، فرهنگ و رسوم مردمی نقاشی شده وبه نمایش گذاشته شده‌‌است، اما این یکی نسبت به هر اثر نقاشی دیگر که به نمایش گذاشته شده، من را بیشتر جذب خود کرد.

در یک نگاهی کلی بسیاری از نکاتی مشترکی را می‌توان بین سرگذشت خود، مردم و تاریخی که در آن زیسته‌ایم دریابیم، اما هیچ کدام از آن‌ها دلیل اصلی جذابیت آن شده نمی‌تواند، اما نگاهی معناداری این کودک نقاشی شده را نمی‌توان انکار کرد. می‌توان در عقب این نگاه، تاریخ، درد وحتی جای خالی یک فرد تصمیم‌گیرنده وتاثیرگذار را خواند ومعنا کرد؛ اما نمی‌تواند حرف آخر باشد.
تاریخ سراسر نکته‌های ظریف را در خود دارد که نمی‌توان آن را نادیده گرفت، اما در این نقاشی هرچند که تصویر از یک کودک خورد سال است، اما در آین نگاه عمیق ومعنادار می‌توان زندگی پر فراز ونشیب تاریخ را دریابیم. درحالیکه شاید این کودک هنوز هیچ چیزی از تاریخ، درد و محرومیت نمی‌داند.
هرچه هست یک نقاشی زیبا و جذاب است که هر بیننده می‌تواند دریافت خاص خودرا داشته باشند، اما من با وجودی این مواردی که از آن یاد کردم، هنوز به آن می‌اندیشم واین نکته‌ها را معنای اصلی جذابیت وگیرایی نمی‌پندارم. کلک خیال‌انگیز و هنرافرین هنرمندان است که چنین یک تصویری خلق می کند وآدم‌ها را به طرف خود می‌کشاند و مجذوب می‌سازد.
در کناری این نقاشی، ده‌ها اثر زیبا و جذابی دیگیر نیز به نمایش گذاشته شده بود که یکی در میان دیگران برجسته تر به نظر می‌رسید. هرچند پیام این نقاشی برجسته‌تر و واضح‌تر به نظر می‌رسد، اما نمی‌توان از زیبایی و گیرایی آن بکاهد. نقاشی‌یی که حامل بار یک فاجعه و درنده خویی انسان است. انسانی که در یک نیمه روزه، بدون تامل، انسانی دیگری را درید، بخون کشید و سرانجام آتشش زد و دودش کرد و به هوا رفت.


۴ تیر ۱۳۹۷

انتخابات غزنی؛ ختم جنجال یا شروع تازه


بعداز گذشت بیش از یک ماه بسته بودن دروازه کمیسیون مستقل انتخابات در ولایت غزنی، سرانجام دفتر مرکزی این کمیسیون در کابل تصمیم گرفتند که تا انتخابات پارلمانی دراین ولایت بگونه حوز‌وی برگزار شود. این تصمیم پس از آن اتخاذ می‌شود که قبلا ارگ ریاست جمهوری و خود کمیسیون مستقل انتخابات برگزاری انتخابات را بر مبنای حوزوی شدن، رد کرده و گفته بود که زمان زیادی را ازدست داده و اکنون قابل تطبیق نمی‌باشد.
اکنون کمیسیون مستقل انتخابات بر خلاف گفته‌ها وتصمیم‌های قبلی این کمیسیون وهمچنان بر خلاف قانون انتخابات برگزاری انتخابات پارلمانی را دراین ولایت حوزوی اعلان کرده‌است. پس از آنکه شماری از باشندگان ولایت غزنی دروازه کمیسیون مستقل انتخابات ولایت غزنی را بستند، روند ثبت نام رای دهندگان دراین ولایت مختل و کاندیدا نیز از ثبت نام باز ماندند. حالا که حوزوی شدن انتخابات از سوی حکومت و خود کمیسیون رد شده چگونه می‌توان در یک کشور با دو شیوه متفاوت انتخابات را برگزار کرد.

وضعیت عمومی ولایت غزنی برای تمام شهروندان افغانستان واضح است که از ولایات ناامن است وهمه روزه شاهد جنگ ودرگیری میان نیروهای امنیتی و گروه طالبان هستیم وحتی اداره چندین ولسوالی این ولایت بدست گروه طالبان است. حکومت می‌خواهد ضعف و ناتوانی خودرا در خصوص برآورده ساختن حقوق شهروندی باشندگان ولایت غزنی در عقب حوزوی ساختن انتخابات دراین ولایت پنهان سازد، در حالیکه این مساله نه تنها نمی‌تواند به معضلات غزنی کمک کند، بلکه سبب زنگ بیداری واعتراضات گسترده‌‎تر سایر باشندگان ین ولایت خواهد شد.
اگر حکومت وکمیسیون مستقل انتخابات در این زمینه تجدید نظر نکند، در حقیقت خود زمینه را برای گسترده‌شدن سایر اعتراضات فراهم می‌سازد، زیرا ساختار اداری، تشکیلات و حضور اقوام ساکن در این ولایت در سیمای ولایت وتشکیلات ان بگونه‌ایست که نه تنها با روحیه‌ی ملی سازگاری ندارد بلکه یک نوع تبعیض، حذف و نادیده گرفتن بخش کلان از باشندگان این ولایت را به نمایش می‌گذارد.
هرچند که آمار دقیق از نفوس کل کشور وجود ندارد، اما در غزنی ولسوالی‌های هستند که سه ولسوالی آن را یکجا کنیم، به اندازه نفوس یک ولسوالی آن نمی‌شود، درحالیکه همین ولسوالی‌ها سهم ولسوالی وتشکیلاتی خودرا می‌برد.
در حقیقت پافشاری بر تطبیق این تصمیم غیرمنصافانه وخلاف قانون سبب می‌شود که سایر باشندگان غزنی که تاکنون مسکوت بوده‌اند، نیز لب به سخن بگشاید واز بی‌عدالتی و تبعیض حاکم بر این ولایت سخن بگوید. اینگونه برخورد کردن حکومت و کمیسیون با قضایایی ملی نه تنها که کمکی به تطبیق قانون و برنامه‌های ملی نمی‌کند بلکه زمینه را برای پارچه پارچه کردن نظام نیم بند فراهم می‌کند.

۲ تیر ۱۳۹۷

بامیان متفاوت‌تر از روایات وشنیدگی‌ها-قسمت نهم وپایانی


شام روز شنبه دوم عید سعید فطر را همراه با انیس به دیدن شهر غلغله رفتم. شهر شگفت‌انگیز وتاریخی که تاریخ خاص خودرا دارد. فاصله این شهرک از مرکز بامیان  با پای پیاده در حدود پانزده الی بیست دقیقه راه است. ما نیز این مسیر را پیاده رفتیم ودر قسمت پیش روی آن ساختمان کوچکی ساخته شده که نیروهای امنیتی ومحافظتی این شهرک در آن بود وباش دارند.
تجلیل وانیس در کنار یکی ازبرج‌های تخریب شده شهر غلغله
هرچند که برای دیدن از این شهرک باید تکت خرید، اما از انجایکه تعطیلات عید بود و ما همچنان ناوقت به این ساحه رسیدیم، اجازه ورد به شهرک غلغله را از بخش محافظان آن دریافت کردیم. بر بلندی همین شهرک بودیم که مجتبی هاشمی، همکار روز نامه هشت صبح را با دوستانش دیدم. ایشان هم به دیدن این شهرک تاریخی آمده بود. از همان آغاز تپه به سمت بالا از راه زینه‌های پرخم و پیچی که از وسط برج‌های ودیوارهای تخریب شده ومغاره‌های که دهانه‌های آن‌‎ها از خاک وخاشاک پر شده به سمت بلندی غلغله به پیش می‌رفتیم.
هر سوی شهرک را که نگاه کنیم، سراسر برج‌های تخریب شده و نیمه برافراشته، دیوارهای قدیم و تاریخی با خشت‌های متفاوت مربع شکلی دیده می‌شود که از یک سو نماد یک تمدن وتاریخ و شکوه است واز سوی دیگر بیانگر قصاوت وبیدادی که بر این شهر تاریخی رفته است.
در یک نمایی کلی گفته می‌توانیم که غلغله بالاحصار بامیان است. اطراف این تپه که شهرک دراطراف وبالای آن ساخته شده ویا به عباره دیگر، این تپه خود شهرکیست که اطراف آن را ساحه وسیع زمین‌های زراعتی احاظه کرده است. از بلندی این شهرک می‌توان تمام ساحه مرکز بامیان را نظاره کرد و زیر نظر داشت.
این شهرک همانطوریکه یادآور شدم، در وسط زمین‌ها زراعتی برفراز یک تپه اعمار شده‌است. براساس روایاتی که میان مردم وجود دارد وحتی بعضی از مورخین نیز آن را تایید کرده‌اند، آب این شهرک از دره کالو که فاصله زیادی با آن دارد از طریق یک تونل زیرزمینی تامین می‌شده‌است. وقتی سپاهیان چنگیز به این شهرک حمله می‌کند، به دلیل داشتن قلعه ودژ‌های مستحکم موفق نمی‌شود آن را تسخیر کند، اما دختری از خانواده خوارزم عاشق یکی از سربازان سپاهیان چنگیز می‌‎شود.
عکاس: اسحق انیس
وی رازی را به سپاهیان چنگیز افشا می‌کند که به عنوان شاه رگ حیات این شهر مستحکم وتاریخی بوده‌است. وی منبع تامین آب شهرک را  افشاء می کند وسرانجام با قطع آب به این شهرک، سپاهیان خوارزم تشنه وبی تاب ودیگر مقاومت نمی‌‌تواند وسرانجام سپاهیان مغول موفق می‌شود وتمام دار وندار شهرک را به تاراج برده وباشندگان آن را از دم تیغ رد می‌کند. شهرک غلغله را تخریب و به ویرانه مبدل می‌سازد.
از ظلم وبیدادی که در حق باشندگان شهرک صورت می گیرد، کشتار فجیعانه صورت می‌گیرد، غوغا وشیوه وماتمی بلند می‌شود که اسم شهرک هم مسما به همین خاطر است. غلغله یعنی غوغا و خروش و ماتم وشیون که بسیار بلند باشد.
این شهرک شگفت‌انگیز که در جنگ میان سپاهیان چنگیزخان مغول و حکومت خوارزمشاهیان تخریب شده، دیگر فرصت برای بازسازی و قد راست کردن نیافته است. کم وبیش بازسازی صورت گرفت است، اما دیگر آن شهرک تاریخی و اولی خودرا باز نیافته  است. سازمان یونسکو برنامه‌های بازسازی وتعمیر مجدد آن را چند سال قبل از سر گرفته بود، اما به دلایل که نمی‌دانم متوقف شده ودیگر کار روی آن جریان ندارد.
تنها چند اتاق و دیوار نیمه بندی از این شهرک تاریخی ترمیم وبازسازی شده‌است که در تناسب به دیوارهای وبرجهای که برفراز و اطراف این تپه دیده می‌شود، فیصدی بسیار ناچیزی را تشکیل می‌دهد. با بازسازی وساخت دوباره این شهرک می‌توان بخش از هویت از دست رفته تمدن بامیان را برگرداند، اما این کار نیاز به تعهد، هزینه وتخصصی دارد که فعلا هیچ کدام آن را در دولت کنونی نمی‌بینم.
از بامیان هرچه بنویسیم کم است، اما بهتر است که داستان را درهمینجا خاتمه بدهم، زیرا سرزمین شگفتی‌ها ورازها را باید از آن‌های شنید و پرسید که عمری را صرف مطالعه وتحقیق دراین زمینه کرده‌اند، اما بنده تنها چشم دیدهایم را از یک سفر در قالب چند سطری برای خوانندگان عزیز ارایه کردم. امید که کاستی‌ها و پراکنده گویی‌هایم اگر دراین سطور دیده می‌شود، مورد عفو و بخشش خوانندگان قرار گیرد.

۱ تیر ۱۳۹۷

بامیان متفاوت‌تر از روایات وشنیدگی‌ها-قسمت هشتم


همین که از بند امیر برگشتیم به مرکز بامیان، بسوی دره اژدر راه افتادیم. در آژدر یکی از ساحات دیدنی بامیان است. دررابطه به نامگذاری این دره روایاتی که وجود دارد، همانند بند امیر بیشتر باورهای مذهبی وعقیدتی مردم است که آن را نسبت می‌دهد به حضرت علی که در این دره آژدری را به قتل رسانده و از آن به بعد بنام دره آژدر نام می گیرد ومعروف می‌شود.
عکاس: اسحق انیس
از دره که به سوی آژدر برویم، راه باریک از میان قریه‌ها ودره به سمت تپه به پیش می‌رود که در سمت چپ همین دره معدن سنگ مرمر نیز هست که از چند سال بدینسو استخراج می‌شود. خانه‌های دره آژدر در قسمت دهنه دره وکمی بالاتر نسبتا خوب وزیباست، اما به هراندازه که به طرف دره پیش می‌رویم، شکل وظاهر آن که بیانگر فقر وتنگدستی مردم است، برجسته تر می‌شود. شماری از خانه‌های که در مغاره‌های بودا بود وباش داشتند دراین دره جابجا شده‌اند وشمار  دیگر در شهرک معلمین.
آژدر  خود تپه‌ایست که در بلندی قرار گرفته که دو طرف آن سطح زمین پایین‌تر است. دامنه تپه که به تپه‌ی دیگری می‌رسد که برخلاف آن واقع شده ودامنه آن را قطع کرده‌است. سر دیگر تپه که در حقیقت همان سر آژدر است، در یک سراشیبی قطع و خاتمه پیدا می‌کند. از همان آغاز تا آخر تپه به دو قسمت مساوی از وسط نصف شده‌است که باورهای عامیانه مردم برآنست که تپه‌ی کنونی آژدری بوده که توسط حضرت علی کشته شده و پس از کشته شدن به شکل تپه کنونی بوجود آمده و از وسط نصف شده‌است.
درز باریک اما عمیقی این تپه را به دوقسمت مساوی تقسیم کرده‌است. وقتی گوش بگیریم، از درون این درز عمیق تپه صدای آب شنیده می‌شود. انگار آبی از جای به شکل خودجوشی بیرون می‌زند وصدای تولید می‌کند. طول این تپه آژدر شاید سه صدتا چهارصد متر برسد، اما به هر اندازه که بطرف سر آژدر نزدیک شویم، عرض تپه بیشتر می‌شود. در قسمت پیشروی تپه آب از قسمت پیشروی آن می‌جوشد وبیرون می‌آیدکه در ترکیب خود موادهای منرالی دارد.
آب بیرون آمده از این تپه شور و نمکی است، اما همین که از تپه به طرف پایین می‌آید، نا رسیده به آخر خشک می‌شود ویک لایه‌ی سفید رنگی آهکی را در سیمای تپه به وجود می‌آورد. برعلاوه، زنگ آهنگ نیز در بخش از این تپه که آب از آن بیرون می‌آید، دیده می‌شود. باورهای مردم بر اینست که پس از کشته شدن آژدر، هنوز از دماغ آن خون و چریک بیرون می‌آید. در حالیکه همین زنگ آهنگ از دور شبیه به خون دیده می‌شود.
عکاس: اسحق انیس
ده‌ متر پایینتر از آن دو برآمدگی بلندی با ارتفاع ممکن یک ونیم تا دومتر به شکل موازی افتاده که آن را به عنوان چشم‌های آژدر می‌نگرند وباور دارند. در حالیکه شکل و ظواهر آن برآمدگی‌ها نشان می‌دهد که در قدیم از آن‌ها آب بیرون می‌آمده وترکیبی از مواد آهکی ومنرال‌های دیگر است.
در قسمت پشت آژدر یک حوضچه‌ی کوچک است که ظاهرا آبش خشکیده‌است، اما مردم به آن آب‌خور اسپ حضرت علی می‌گوید. در قسمت سمت راست تپه زیارتی است که توسط مردم فعلا به شکل یک دیوارک کوچک گنبدی ساخته شده که به قدمگاه مولا معروف است و آن را زیارت می‌کنند. در کنار آن دست فروشی است که بساطش را پهن کرده وبه زایرین موادخوراکی ونوشیندنی می‌فروشد.

۳۰ خرداد ۱۳۹۷

بامیان متفاوت‌تر از روایات وشنیدگی‌ها-قسمت هفتم

در یک نگاهی کلی به ساخت وبافت‌‌های بند امیر وسایر صخره‌های این جغرافیا متوجه می‌شویم که بیشتر این صخره‌ها وتپه‌ها حالت رسوبی را  دارد که با گذشت قرن‌ها زمان، آهسته آهسته آب‌ها فروکش کرده وصخره‌ها وتپه‌های کنونی را بوجود آورده‌است. سنگ‌های آهکی اطراف بند و تپه‌ها نشان میدهد که با گذشت زمان آب‌ها در این ساحه کمتر شده و هم اکنون نیز به روایت مردم، آب نسبت به سالهای قبل به مراتب کمتر شده‌است.
عکاس: اسحق انیس
بند امیر در سال 1388 از سوی دولت افغانستان به عنوان پارک ملی اعلان شد. بند امیر در فاصله ۲۱۵ کیلومتری کابل ، ۷۵ کیلومتری غرب ولایت بامیان و ۱۷ کیلومتری شمال شرقی شهرستان «یکاولنگ» و در میان رشته‌کوه‌های هندوکش شرقی و رشته‌کوه‌های بابا در مرکز این کشور قرار دارد. بند امیر با ارتفاعی نزدیک به ۳۰۰۰ متر از سطح بحر  یکی از مرتفع‌ترین جهیل  جهان، دارای ۶ بند است که منشأ آن چشمه‌ای معروف به نام «کپرک» در ۱۴ کیلومتری این بند می‌باشد. بندهای کوچک  بند امیر؛ «بندغلامان»، بندذوالفقار»،  «بندپنیر»، «بند قنبر»، «بند پودینه» و«بند هیبت» نام دارند که توسط دیوارهای سنگی شیب‌دار احاطه گردیده است.
تنها بندی که در آن قایق رانی جریان دارد، بند هیبت است. این بند نسبت به سایر بندها نظر به گفته مردمان محل از عمق بشتری برخوردار است. این بند در وسط سایربندها قرار دارد که دو بندپاینتر از آن وسه بند دیگر بالاتر از این بند قرار دارد. در گوشه‌ی این بند، زیارتی است که آن را به حضرت علی نسبت می‌دهند. مردمان محل می‌گویند که این قدمگاه مولا علی است. روایاتی که در رابطه به ساخت این بند وجود دارد، این زیارت هم از همان جا نشات می‌گیرد.
شاید گفت که یکی از زیبا‌ترین بندهای طبیعی جهان بند امیر باشد، اما متاسفانه دولت در زمینه توجه آنچنانی نکرده‌است. میزان رسدگی، خدمات به سیاحان وامکاناتی که باید فراهم سازند، وجود ندارد. تنها پیاده روها را دولت سنگ فرش کرده و چند غرفه چوبی کوچکی را در اطراف بند برای سیاحان ساخته است. در حالیکه میزان مراجعه کنندگان دراین بند و ظرفیت که برای جذب گردشگران داخلی وخارجی وجود دارد، این خدمات بسیار ناچیز است.
برایم جالب بود که در چند جا برای یافتن قیماق وطنی مراجعه کردم، اما نیافتم در حالیکه رمه‌های گوسفند و گاو را می‌دیدم که در تپه‌های اطراف بند می‌چرند. انواع از نوشیدنی‌ها ولبنایات دیگری را می‌‌توان در انجا یافت. در این زمینه هیچ توجه صورت نگرفته است که تولیدات خانگی باشندگان محل به سمت بازارک این بند سوق داده شود واز آن استفاده صورت بگیرد.

عکس از برگه مقام ولایت بامیان
مدیریت ساحه بند امیر در میان اهالی بند امیر تقسیم شده‌است. عده‌ی رستورانت‌ها را به پیش می‌برند، بخش دیگر در فروش تکت مصروف اند، برخی در مدیریت قایق‌ها وهمینطور سایر خدماتی که انجا وجود دارد. از این طریق به دولت مالیه می‌دهند ودر تصمیم وبرنامه‌هایشان مستقل اند. تلاش دولت براینست که آهسته آهسته مدیریت این بخش‌ها را از انان بگیرند، اما باشندگان سخت واکنش نشان می‌دهند. در همان روز اول بعضی نزاع روی مدیریت قایق‌ها پیش آمده بود که بعدا به شکل رایگان در اختیار سیاحان قرار داده می‌شد.
در لبه‌های سمت غربی بند درختان بید وجنگل‌های وحشی بعضا رویده و محیط آن را نسبتا سبز ساخته است. آب که از لبه‌های بند به طرف پایین می‌ریزد آبشارهای خورد وریزی را بوجود آورده است که به زیبایی بند افزوده است. در قسمت پایین بند، دو سه اتاق کوچکی ساخته شده که بعضا ها معتقدند که حمام کردن با آب بند برای بسیاری از بیماری‌‌های جلدی مفید است ودر آن حمام می‌کنند.
وسایل نقلیه تا فاصله سه صدمتری بند اجازه رفتن را دارد ودیگر راه‌ها را برای پیاده روها ساختند. اگر خواسته باشیم به بندهای دیگر برویم باید پیاده برویم و یا همه نیمه راه آن را با موتر برویم وموترها را در بلندی های تپه پارک وبعد متباقی راه را را پیاده برویم. از بلندی‌ها این تپه بندها زیباتر به نظر می‌رسد. ماه‌های کلان کلان در درون این بند وجود دارد، اما شکار پرندگان و ماهی ممنوع می‌باشد.
هرچند آب بازی کردن در درون بندها ممنوع است، اما هستند کسانی که فرصت را غنیمت شمرده ودور از چشم مسوولان در گوشه ها و کناره‌های بند آب بازی می‌کنند. یکی از باشندگان محل می‌گفت که در سال گذشته بیش از شش تن در اثر آب بازی دراین ساحه غرق شدند. آب بند نیلگون است که به دلیل عمیق بودن بند اینگونه دیده می‌شود.
.... ادامه دارد.