۱۷ مهر ۱۳۹۷

رأی می‌دهم و مسوولیت انتخابم را به عهده می‌گیرم


بر اساس قانون، انتخاب‌کردن و انتخاب‌شدن حق هر شهروند افغانستان است و من نیز با درنظرداشت این ماده‌ی قانون به عنوان شهروند این مملکت می‌خواهم از حق‌ام در انتخاب نماینده‌ی خود برای مجلس نمایندگان استفاده کنم، اما این حق تنها دلیل نمی‌شود که رفتنم را به پای صندوق رأی با آن توجیه کنم. بنا می‌خواهم دلیل حضورم را در روز انتخابات در پای صندوق‌ رأی‌دهی به چند نکته خلاصه کنم:
نکته‌ی اول؛
رأی می‌دهم که دارای نماینده‌ی مسوول و کارا باشم تا پارلمان کشور را که یکی از سه قوه‌ی دولت می‌باشد و نقش تأثیرگزار و سازنده بر سرنوشت جمعی شهروندان دارد، صاحب این نقش و صلاحیت شود. همان طوری که جز وظایف و لوایح نمایندگان تقنین، نظارت از کارکرد حکومت و نمایندگی از مردم می‌باشد، با رأی آگاهانه و دقیق شهروندان و استفاده‌ی مسوولانه‌ی نمایندگان از این رأی، آن‌ها باید در خانه‌ی ملت بتوانند وضعیت نابسامان جامعه را سامان دهند. چیزی که متأسفانه در دوره‌های پیشین برآورده نشد و خلاف آن‌چه که مردم توقع و انتظار آن را داشت، به پیش رفت.

ممکن سوالی در ذهن مخاطبان پیدا شود که چه تضمینی وجود دارد که نمایندگان این بار نیز دچار چنین خطای نشوند و بدتر از دوره‌ی قبل عمل نکنند؟ بلی این نگرانی و پرسش، جدی و بجا است، اما زمانی می‌توانیم به این پرسش پاسخ دهیم و نگرانی را خاتمه بخشیم که شهروندان ما آگاهانه رأی دهند، مسوولیت انتخاب‌شان را بپذیرند و در برابر هرگونه اعمال و رفتار غیرقانونی نمایندگان سکوت نکنند و نظاره‌گر نباشند.

بخشی از این نگرانی را با انتخاب آگاهانه و مسوولانه می‌توانیم پاسخ بگوییم و بخش دیگر آن را با نظارت از پروسه‌ی انتخابات و تقاضای جدی از حکومت جهت شفافیت در آن، رفع کنیم. به هر اندازه که انتخاب دقیق، مسوولانه و آگاهانه داشته باشیم و برعکس آن در برابر تقلب، فساد وزورگویی‌ها خاموش بنشینم، بازهم نتوانسته‌ایم به آن‌چه که می‌خواهیم برسیم. برای رسیدن به این هدف نیاز به یک سلسله مسوولیت‌پذیری‌، تلاش‌ها و از خودگذری‌ها می‌باشد که آن را در خود نهادینه کنیم و قاطع باشیم.
نکته‌ی دوم؛
می‌بینیم که تصمیم‌گیری‌های تبعیض‌آمیز‌، برخوردهای دوگانه و چندگانه، فساد، فقر و بیکاری مردم را به ستوه آورده است و ما (شهروندان) هم جز مبارزه از طریق قانون و رفتارهای مدنی، دیگر هیچ‌گونه سلاحی نداریم. پس ابزار مبارزه با آن برخوردها، داشتن نمایندگان دلسوز، پارلمان قوی و نظارت از روند کار حکومت است. با رفتن به پای صندوق‌های رأی و انتخاب آگاهانه، صاحب نمایندگانی می‌شویم که پارلمان قوی را می‌سازد و جلوی این‌گونه خودسری‌های حکومت را گرفته و آن را در برابر مردم پاسخگو می‌سازد.
نکته‌ی سوم؛
من به عنوان یک شهروند این مملکت می‌خواهم که در این جا زندگی کنم و حداقل سی سال دیگر از عمرم را اگر به محاسبه بگیرم و زنده باشم، می‌خواهم که صاحب زندگی عزتمند، در امنیت و رفاه باشم. این خواست‌ها از طریق قانون عادلانه، نظارت و پاسخگویی مسوولان ممکن است. تا زمانی که از یک سو خواست داشته باشیم و از سوی دیگر بی‌مسوولیتی کنیم، نه تنها که به خواست‌هامان نمی‌رسیم، بلکه با گذشت هر روز دچار وضعیت بدتر از این می‌شویم.
دوره‌های قبل باید یک تجربه‌ی خوبی برای ما باشد و به نمایندگانی رأی ندهیم که با استفاده از مصونیت پارلمانی مصروف قاچاق مواد مخدر، سنگ‌های قیمتی و ده‌ها کار خلاف قانون بودند. بر کسانی رأی دهیم که تعهد داشته باشند و در برابر وضعیت موجود، بتوانند کاری انجام دهند.
کشورها و ملت‌های دیگر در بهشت برین متولد نشده‌اند و آسایش و رفاه امروزی‌شان مدیون شهروندان مسوول دیروز شان هست که مسوولانه رأی دادند و تعقیب و تلاش کردند. اگر شهروندان امروز همچنان خاموشانه از این وضعیت عبور کنند و مسوولیت امروز خود را به نسل فردا واگذار کنند، نه تنها خود ما از آن رنج می‌بریم، بلکه نسل بعدی نیز از آن رنج خواهد برد و چیزی جز نفرین و بیکارگی را از خود برای آینده بر جای نمی‌گذاریم.
باید علاوه کرد که هیچ گزینه و بدیل دیگری، بهتر از انتخابات را سراغ نداریم که بتواند به این‌گونه مسایل پاسخ بگوید. نظام‌های متعددی را که در تاریخ تجربه کرده‌ایم هر کدام دارای کارنامه‌های سیاه و ننگینی بوده‌اند که نتوانسته به خواست مردم پاسخ بگویند و سرانجام سقوط کردند و از میان رفتند. اکنون که شهروندان خود تصمیم‌گیرنده اند، باید تصمیم عاقلانه بگیرند که نتیجه‌ی آن دوباره به خود شهروندان بر می‌گردد.
منتشر شده در روزنامه اطلاعات روز

۲ مهر ۱۳۹۷

کمیسیون مستقل انتخابات؛ از عقب نشینی تا پذیرش انتقادها


کمیسیون مستقل انتخابات از شروع کارش تاکنون، با چالش‌ها، بی‌برنامگی‌ها و متهم به عدم استقلالیت در تصمیم‌گیری‌ها و برنامه‌های عمل مواجه بوده‌است. ادعایی که همواره از سوی این کمیسیون رد شده، اما نتوانسته است، پاسخ‌های قناعت‌بخش را به منتقدان خود ارایه کند. این ادعاها زمانی برجسته‌تر شد، که یکی از کمیشنران کمیسیون مستقل انتخابات در یکی از بحث‌های انتخابات در تلویزیون آریانا در حضور معاون سخنگوی رییس‌جمهور از مداخله‌ی ارگ و شخص رییس‌جمهور پرده برداشت و هر آن‌چه را که ارگ بر آنان دیکته می‌کرده‌‌است، بیان داشت.
این افشاگری‌، ادعای منتقدان کمیسیون و حکومت را تایید، زبان نقد را تندتر و بی‌اعتمادی مردم را به عدم استقلالیت کمیسیون مستقل انتخابات، بیشتر کرد. این افشاگری در کار کمیسیون و ارگ، حرف آخر نبود، بلکه با تداوم این‌گونه مداخلات، ایتلاف‌ها و احزاب منتقد حکومت و پروسه‌ی انتخابات، نیز بی‌کار نه نشستند و دست به کار شدند. منتقدان نه تنها که از مداخلات حکومت شکایت داشتند، بلکه از پروسه‌ی انتخابات اظهار ناخرسندی کرده، آن را غیرشفاف، غیرواقع‌بینانه و آمار رأی‌دهندگان را که از سوی کمیسیون مستقل انتخابات اعلام شده بود، غیرواقعی خواندند.
در چند مورد حزب اسلامی، ایتلاف بزرگ افغانستان و نهادهای انتخاباتی و مدنی دیگر، آمار منتشر شده از سوی کمیسیون مسقتل انتخابات را نه تنها که غیرواقعی اعلام کردند، بلکه آمار ثبت‌شدگان را کم‌تر از نصف آن‌چه کمیسیون مستقل انتخابات اعلام می‌کردند/می‌کند، خواندند. کمیسیون همواره از این ادعای خود دفاع کرده و مبنای آن را آمار و ارقامی می‌خواند، که از سوی کمیشنران ولایتی خود دریافت کرده‌است.

ایتلاف بزرگ افغانستان سرانجام برای ادعای خود در پی مستندسازی برآمدند و دست به افشاگری بی‌پیشینه زدند. این ایتلاف هزاران تذکره‌ی جعلی، استکیرهای انتخاباتی و ثبت و توزیع چندین تذکره به نام یک فرد و حتی تذکره‌های تاییده شده و بدون نام و مشخصات را به نمایش گذاشتند، که یک‌بار دیگر نحوه‌ی کار کمیسیون مستقل انتخابات و عدم شفافیت پروسه را زیر سوال برد و این نهاد را با پرسش‌های سختی دیگر مواجه ساخت. پس از این افشاگری کمیسیون مستقل انتخابات، فورن کنفرانس مطبوعاتی برگزار کرد و از به‌فروش رفتن، گم‌شدن و سوختن بعضی از کتاب‌های استکیر این کمیسیون سخن گفت، چیزی‌که تا آن‌زمان خاموشانه به پیش برده می‌شد.
همین افشاگری زمینه‌ساز آن شد، تا کمیسیون مستقل انتخابات عقب‌نشینی کند. عقب‌نشینی که نه تنها نتوانست، قناعت منتقدان را فراهم سازد، بلکه زمینه را برای مانور، انتقاد و نمایش خام‌کاری کمیسیون، برجسته‌تر کرد. نزدیک به ده روز پیش، کمیسیون مسقتل انتخابات اعلام کرد، که از مجموع نه میلیون و شش صد هزار رای‌دهنده، که آمار آن نزد کمیسیون موجود است، بیش از دو میلیون آن تکراری است. از همین‌جا بود، که منتقدان فرصت بیشتر یافتند و برحقانیت ادعایشان تاکید بیشتر کردند.
احزاب سیاسی و نهادهای منتقد حکومت، که همواره از نحوه‌ی برگزاری انتخابات شکایت کرده و روند جاری را پر تقلب، بدون شفافیت و سازمان‌دهی‌شده به نفع افراد و حکومت می‌خواندند، فرصت‌های پیش آمده را دست‌آویز ساختند و بر خواست‌های‌شان بیشتر از گذشته پافشاری کردند و در آخرین گفت‌وگوهای که با ارگ ریاست‌جمهوری و کمیسیون انتخابات داشتند، روی سه نکته؛ بایومتریک رای‌دهندگان، تغییر سیستم انتخابات و نظارت احزاب از روند چگونگی پروسه‌ی انتخابات، تاکید کردند و عدم پذیرفته‌شدن آن را با هشدار تحریم انتخابات، جواب گفتند.
ایتلاف بزرگ افغانستان پس از افشاگری دروازه‌های دفاتر ولایتی کمیسیون مستقل انتخابات را در چندین ولایت بستند، که تاکنون بعضی از این دفاتر، هم‌چنان مسدود می‌باشد. این کار ایتلاف بزرگ با واکنش‌های جدی مواجه شد و یک‌بار دیگر بازهم کمیسیون و حکومت را وادار به عقب نشینی کرد. در تازه‌ترین مورد کمیسیون مستقل انتخابات و حکومت افغانستان اعلام کرده‌است، که در روز انتخابات رای‌دهندگان بایومتریک می‌شوند. این طرح روز چهارشنبه (28سنبله)، از سوی عبدالبدیع صیاد، رییس کمیسیون مستقل انتخابات در ششمین نشست ملی انتخابات مطرح شد. آقای صیاد در این نشست گفته بود: "ما در حال حاضر با شرکت‌های مختلف در تماس هستیم، که در روز انتخابات پارلمانی، رای‌دهندگان بایومتریک شود." این اظهارات نشان‌دهنده‌ی آن است، که کمیسیون انتخابات متقاعد شده تا به خواست احزاب و جریان‌های سیاسی پاسخ مثبت بگوید؛ طرحی که در چند ماه گذشته هرگز از سوی اعضای کمیسیون و رهبری حکومت مورد پذیرش قرار نگرفت و یک طرح دیرهنگام خوانده شد. اکنون آن‌چه در این مورد به‌عنوان یک نگرانی جدی باقی مانده، چگونگی بایومتریک پروسه‌ی انتخابات است، که هنوز کمیسیون مستقل انتخابات نیز آن را توضیح نداده و احزاب سیاسی نیز در این زمینه ابراز نظر نکرده‌است.
اکنون که احزاب سیاسی و کمیسیون مستقل انتخابات به بایومتریک رای‌دهندگان به توافق رسیده‌اند، از فرصتی که باقی مانده، باید همه برای اعتمادسازی، تشویق و آگاهی‌دهی شهروندان برای اشتراک در انتخابات نهایت استفاده کنند، زیرا تاکنون این افشاگری‌ها، کم‌کاری‌ها و عدم آگاهی‌دهی دقیق و سراسری به شهروندان سبب شده‌است، که مردم آن شور و شعفی که در انتخابات‌های قبلی داشتند، را دیگر نداشته باشند.
مدیریت این پروسه و دقیق‌بودن سیستم بایومتریک، می‌تواند آبروی از دست‌رفته‌ی کمیسیون را برگرداند، اما اگر سیستیم بایومتریک هم دقیق و به‌گونه‌ی تنظیم نشود، که شفافیت را تضمین کند، دیگر به نام آن‌چه انتخابات و این پروسه است، در تاریخ خط خواهد خورد و همه را به انتخابات بی‌باور خواهند ساخت. چیزی که هیچ فردی آن‌را نمی‌خواهد و هیچ‌گزینه‌ی بهتری را برای بیرون‌رفت از وضعیت کنونی در افغانستان نمی‌بیند.

۳۱ شهریور ۱۳۹۷

بیا تا قدر همدیگر بدانیم


شادی و غم، دو پدیده‌ی همزاد با زندگی آدمی است، که نمی‌توان آن‌را انکار کرد. گاهی شادی پا را پیش می‌گذارد و از یک رویداد ساده که در زندگی پیش می‌آید، سبب خوشحالی ما می‌شود و گاهی هم برعکس آن، یک اتفاق و رویداد ناخواسته، زندگی را متحول و آدمی را مغموم می‌سازد. در این میان انسان افغانستانی با در نظرداشت وضعیت کنونی و جنگ جاری در کشور، کم‌تر فرصتی برایش دست می‌دهد، تا شاد باشد، شادی را تجربه کند و تاثیرات آن‌را در زندگی روزمره‌ی خود احساس کند.
البته که رویدادها و اتفاقاتِ شادی‌بخش و شادی‌آفرین کم است؛ اما ناممکن نیست. گاهی رویدادها و اتفاقاتی پیش می‌آید، که نه تنها شادی می‌آفریند، بلکه انرژی می‌بخشد، همدلی و همبستگی در میان مردم پدید می‌آورد. یکی از این نمونه‌ها را اگر در چند سال حکومت پس از طالبان بررسی کنیم، پیروزی تیم ملی فوتبال کشور در سال 2013 در مسابقات جنوب آسیا است. به یقین گفته می‌توانم، که یکی از نایاب‌ترین و شاید هم، تکرار ناشدنی‌ترین تجربه‌ی شادی جمعی باشندگان کابل و در مجموع افغانستان، پیروزی تیم ملی فوتبال کشور، یا بهتر بگویم؛ قهرمانی تیم ملی فوتبال کشور بود، که همه را به وجد و هیجان آورد و این شور و هیجان تا خیابان‌های عمومی شهر با رقص و پایکوبی به نمایش گذاشته شد. پیروزی تیم ملی فوتبال کشور، بهانه‌ای شد، تا مردم برای لحظه‌ای خیلی کوتاه هم که شده، به خیابان‌ها بریزند، بعض‌ها، کینه و کدورت‌ها و ناگفته‌های سال‌های خاموشی و سکوت‌شان را در قالب رقص و پای‌کوبی، اتن و ترانه‌خوانی، شور و هیجان تبارز دهند. هیجان و شوری‌که نه تنها آن لحظات ناب پیروزی را شیرین ساخت، بلکه همبستگی، همدلی و حس ملت‌شدن را در میان شهروندان بیدار کرد.

شهروندان کابل پس از چندین دهه توانستند، چنان لحظات باهمی را فارغ از هرگونه زدوبندها، تقسیمات و باورهای رایج در درون جامعه، تجربه کنند. تمام اندوه و غم‌های نهفته را با هوراکشیدن، رقص و پای‌کوبی در خیابان‌ها، از سینه بیرون بریزند و نفس بکشند. تمام شهروندان و بالخصوص جوانان در خیابان‌ها ریخته بودند و با شور وهلهله پیروزی تیم ملی فوتبال کشور را جشن گرفتند، همدیگر را در آغوش گرفتند و همه با یک‌صدا شعارهای؛ افغانستان! افغانستان! سر دادند، شهر را درنوردیدند، رقص کردند و شادی نمودند.
از این رویداد ماندگار در تاریخ، چند سالی می‌گذرد. سال‌ها نو می‌شود، ماه‌ها، هفته‌ها و روزها یکی پی دیگر می‌آیند و می‌روند، اما از شور وشادی همگانی که یک‌بارِ دیگر چنان تجربه را تکرار کند، خبری نیست. در گوشه و کنار کشور، اتفاقات و رویدادهای خوشایندی پیش می‌آید، که برای باشندگان همان محل و منظقه می‌تواند شور بیافریند و شادی هدیه کند، اما از سراسری‌بودن که مرزها را بشکند، خبری نیست.
بعد از گذشت آن رویداد ملی، جرقه‌ی دیگری از این شورآفرینی از شرق افغانستان زده شد و مردم را به همدلی و همبستگی فرا خواند. وقتی هزاره‌ها، تظاهرات و دادخواهی داشتند؛ ننگرهاری‌ها به‌شمول زنان و کودکان، همه به خیابان آمدند و شعار سر می‌دادند: «من پشتون هزاره‌ام». این لحظه در زندگی سی‌ساله‌ی من در افغانستان، یک تجربه‌ی نو، شیرین و تکرار نشدنی است. با دیدن آن جمع بزرگ از مردم در آن ولایت، با چنان همدلی و حس انسان دوستی، احساس کردم، که انسانیت هنوز زنده ‌است و هیچ رفتاری نمی‌تواند، مانع تبارز حس انسانی آدمی‌ها در قبال یکدیگر شود. دقیقن آن روز را به‌خاطر دارم و آن لحظه را احساس می‌کنم، اما احساسم را در قبال آن لحظات همدلی ننگرهاریانِ عزیز نمی‌توانستم/ نمی‌توانم بیان کنم.

از آن روز و آن اعتراض چند سالی می‌گذرد، اما وقتی فاجعه‌ی انسانی روز سه شنبه (20 سنبله) در ننگرهار اتفاق افتاد و آن وضعیت وحشتناک کشتار فجیعانه‌ی انسان‌ها را از طریق شبکه‌های اجتماعی و رسانه‌ها دنبال می‌کردم، هیچ حرف و واژه‌ای که بتواند عمق آن فاجعه انسانی را بیان کند، نیافتم. دقیقن یک‌بار دیگر به همان چندی قبل برگشتم و یادی آن همدلی، همبستگی و حس انسان دوستی آنان افتادم. هیچ کاری نمی‌توانستم ‌بکنم، یعنی نمی‌توانستم، احساسم را بیان کنم. آن زمان با احساس‌ سرشار از شادی و سرور، اما حالا با حس مملو از اندوه و غم. فقط می‌توان گفت؛ متأسفم بر این وضعیت، که آدمی گرگ آدمی شده‌است.

کشتار بی‌رحمانه‌ی غیر نظامیان و افراد ملکی، اتفاق تازه‌ای نیست و نخواهد بود، اما آن‌چه که باید از این‌گونه فجایع ضد انسانی درس بگیریم، همانا مقاومت در برابر افراط گرایی، مبارزه با تروریسم و اندیشه‌های خشونت‌پرور است. تروریستان و جنایت‌کاران قوم وخویش نمی‌شناسند، زبان و فرهنگ را نمی‌فهمند و به هیچ آیین باورمند نیستند، بلکه آنان فریب‌خوردگانی هستند، که به‌عنوان ابزار در دست دیگران قرار دارند؛ خود را می‌کشند و هم زندگی انسان‌های دیگر را به خاک و خون می‌کشانند.
تلاش آن‌ها بر این است، که با ایجاد رعب و وحشت در میان مردم، زمینه را برای رویارویی اقوام، مذاهب و سایر گروه‌های اجتماعی فراهم سازند. در حالی‌که مردم افغانستان تجربه‌ی جنگ‌های خونین قومی و مذهبی را در کارنامه‌ی خود دارند و دیگر فریب چنین فریب‌خوردگان را نخواهند خورد.
اکنون بر همه‌ی ما شهروندان افغانستان است، که نه تنها برای پیروزشدن بر این دیو جهالت و انسان‌ستیز یک‌صدا شویم، بلکه در پی شناسایی عناصر این گروه برآمده و از تکرار هرگونه فجایع انسانی و وحشت‌آفرین دیگر نیز جلوگیری کنیم. این‌گونه حوادث و کشتارها موج‌های از خشونت‌های زودگذر، اما آسیب‌زا است، اگر خوب مدیریت نکنیم، متاثیر شده و بیشتر از هم می‌پاشیم.

۱۹ شهریور ۱۳۹۷

داستان غم انگیز انتخابات


انتخابات پارلمانی افغانستان که قرار است در 28 میزان سال جاری برگزار شود، با گذشت هر روز ونزدیک شدن به کمپاین‌های انتخاباتی نامزدان، با چالش‌ها وزوایای پیدا وپنهانی جدی مواجه است. این چالش‌ها بیشتر در زمینه تامین امنیت، شفافیت و مدیریت سالم این پروسه می‌باشد. بی اعتمادی و شک وتردیدها در حالی بیشتر می‌شود که کمیسیون مستقل انتخابات، احزاب سیاسی وحکومت افغانستان با این پروسه برخورد سیاسی می‌کنند.
احزاب سیاسی از چند ماه بدینسو همواره از حکومت وکمیسیون مسقل انتخابات خواسته است که زمینه را برای برگزاری انتخابات شفاف وسالم فراهم سازد، اما کمیسیون مستقل انتخابات همواره از شفافیت آن برای شهروندان در حد گفتار شفاهی اطمنان داده‌است. اطمنانی که نه تنها قناعت احزاب وشماری از نهادها وشهروندان را فراهم نساخته بلکه با گذشت هر این بی‌اعتمادی گسترده وفراگیرتر می‌شود.
ایتلاف بزرگ افغانستان که متشکل از 25 حزب سیاسی می‌باشد، هفته گذشته در رابطه به عدم شفافیت این پروسه دست به افشاگری زد که همه را در برابر پرسش‌های بی‌پاسخ قرار داد. پرسش‌های که تاکنون بی‌پاسخ مانده و همه به دنبال پاسخ‌های آن راه افتاده‌‌اند. این ایتلاف هدف از افشاگری‌اش را اصلاح، کم کاری کمیسیون وعدم شفافیت این پروسه اعلان کرده و اعضای آن را اگثرا منتقدان حکومت وشخص رییس جمهور تشکیل می‌دهد.
پس از افشاگری وداغ‌شدن این مساله در رسانه‌ها، شبکه‌های اجتماعی ومیان شهروندان، کمیسیون مستقل انتخابات با برگزاری کنفرانس مطبوعاتی اعلان کرد که شماری از کتاب‌های استیکر که تعداد آن به 60 جلد وهرجلد آن به دارای 600 برگه بودکه جمعا 36 هزار برگه می‌شود، گم شده‌است. این اعلان پس از این افشاگری بزرگ خود سوال‌های را در اذهان عامه خلق کرده‌است.

هنوز شهروندان نمی‌‌دانند که کمیسیون انتخابات با چنین مدیریت چگونه می‌تواند پروسه به این بزرگی ومهمی را موفقانه به اکمال برساند. زیرا از همان آغاز این پروسه با چالش‌ها ومشکلات جدی مواجه بود که همواره برای شهروندان سوء تفاهم خلق کرده وقناعت حاصل نکرده‌است. در جریان کار نیز به بعضی از سکتگی‌ها، کش‌وگیرها وحتی مداخله ارگ مواجه شد که بیشتر به استقلالیت و شفافیت آن آسیب رساند.
اکنون که داغ‌ترین بحث سیاسی کشور را پروسه انتخابات و کم کاستی‌های آن شکل می‌دهد، حکومت نیز از این مساله بی‌تاثیر نمانده‌است. اتهامات جدی‌تر وبیشتر را متوجه وی می‌شود. هرچند که در تازه‌ترین مورد پس از چند روز سکوت و خاموشی، ارگ ریاست جمهوری فرمانی را صادر کرده که هیاتی ه ریاست دادستان کل این پرونده را پی‌گیری ومتخلفین به پنجه قانون سپرده شود. اکنون سوال خلق می‌شود که چگونه دادستانی که خود زیر انتقادات شدید ومتهم به برخوردهای سیاسی با پرونده‌ها است می‌تواند این پرونده سیاه را سفید کند؟
همه این موارد نشان می‌دهد که داستان انتخابات پارلمانی غم انگیز است. غم‌انگیزتر از آن وقتی است که متاسفانه اراده جدی برای شفافیت‌ واعتمادسازی این پروسه وجود ندارد. از یکجانب کمیسیون مستقل انتخابات و اداره ثبت واحوال نفوس مسوولیت‌های تشخیص اصل را از بدل به گردن یکدیگر محول می‌کند واز جانب دیگر از سیستمی حرف می‌زند که تاکنون نه تنها که قادر به شناسایی استکیرها در تذکره اصلی وجعجلی نبوده بلکه به شکل بی‌رویه همین تذکره‌های جعلی و استکیرهای نصب شده بر آن را ثبت بانگ اطلاعات کمیسیون مستقل انتخابات نیز کرده‌است.
سخنگویان ومسوولان کمیسیون مستقل انتخابات تمام تلاش‌شان براینست که پروسه را موفق، شفاف ومورد اعتماد جلوه دهد، در حالیکه پروسه به این مهم و بزرگی با حرف نه بلکه با عمل است که شفاف وقابل اعتماد می‌شود اما با گذشت هر روز می‍‌بینیم که خلاء‌ها و چالش‌ها مثل سمارق از زمین بیرون می‌زند.
با در نظرداشت وضعیت موجود، هیچ گزینه‌ی نمی‌تواند بهتر از بایومتریک کردن رای دهندگان اعتماد از دست رفته شهروندان را به این پروسه باز بگرداند. چیزی که نه تاکنون حکومت به آن دلچسپی نشان داده، نه کمیسیون مستقل انتخابات آن را می‌خواهد و نه نهادهای حامی ونظار بر آن پافشاری کرده‌است. هرچند ظاهرا کمیسوین مستقل انتخابات از کم بود وقت وهزینه آن حرف می‌زند، اما اگر همین هزینه‌ی را که تاکنون کمیسیون مستقل انتخابات به مصرف رسانیده وپروسه ناکام را به پیش می‌برد، به ناکامی بی‌انجامد، چی کس ویا کسانی پاسخگو خواهد بود؟
از جانب دیگر مشکل تذکره‌های جعلی واستکیرهای تقلبی تا زمانیکه حل نشود، مردم با چی اعتماد وامیدی به پای صندوق‌های رای بروند؟ حالا که این رسوایی بالا زده، کمیسیون وقت آن را دارد که به گفته خودشان از مجموع بیش از نه میلیون شهروند ثبت نام کرده، تذکره‌ها واستکیرهای اصلی را از جعلی جدا کند؟
چی تضمین وجود دارد که همین پروسه جداسازی اصل از بدل وشفافیت نارسیده به انتخابات از جای دیگر درز بردارد ورسوای دیگر بالا بیایید؟ چون ظاهرا قضیه نشان می‌دهد که دیوار این بنیاد کج نهاده شده وهرلحظه ممکن فرو بریزد. بگذریم از اینکه واقعا آماری را که کمیسیون از میزان اشتراک شهروندان دراین پروسه ارایه کرده‌است، تا چی اندازه دقیق، قابل قبول ومنطقی است، در حالیکه یکی از موارد جنجالی و اختلافی میان احزاب، ایتلاف بزرگ وکمیسیون مستقل انتخابات همین مساله آمار است.

۱۵ مرداد ۱۳۹۷

ترانه


دسته دسته آمدیم از هر کنار
تا کنیم این مُلک راچون نوبهار
نوبهاران می کنیم این مُلک را
با هنر و دانش و علم و شعار
آمدیم تا جشن را برپا کنیم
چهره تاریخ را رسوا کنیم
آمدیم تا ما شویم یکجا شویم
صاحبان قُله ی فردا شویم
ما به جنگ دیو ظلمت میرویم
با توان و عزم و همت میرویم
میرویم بنیاد ظلم را بر کن ایم
با سپاه علم و الفت می رویم
صلح می خواهیم ودانش پیشه ی
تا شویم ما صاحب اندیشه ی
در پی این عزم خود ایستاده ایم
جملگی انسان و انسان ریشه ای
آنکسی است رهبرما در جهان
تا نمایاند به ما گنج نهان
ما خریداران گنج  دانش ایم
تا کنم آباد ما هردو جهان