۳۰ آبان ۱۳۹۶

جای خالی دانش در دانشگاه‌ها


وقتی به خاطرات دانشجویان در دانشگاه‌های افغانستان مراجعه کنیم، سراسر آن درد است وبیزاری. بی‌سوادی وله‌شدن غرور وارزش‌های انسانی آنان توسط استادان، مسوولین اداری و حتی محافظان امنیتی که مسوولیت تامین نظم وامنیت آن جا را دارند. در میان صحبت‌ها ویاداشت‌های آنان کمتر صفت از نیکویی، سواد وارزش را می‌یابیم، اما هستند افرادی که واقعا شایسته کرسی استادی اند، ام بسیار کم و نادر.
وقتی نظام کمونیستی توسط مجاهدین سقوط داده شد، یک سلسله محدودیت‌های از سوی آنان  بر زندگی شخصی، دانشگاه‌ها و مراکز عمومی وشهری شهروندان اعمال گردید که نه تنها نتوانست به غنابخشی دانشگاه‌ها وزندگی شهری کمک کند، بلکه همان داشته‌های قبلی نیز رو به تضعیف بود و پسانتر‌ها منجر به بی‌سوادی، شکل‌گیری جزیره‌های قومی درشهر و گسترش اختلافات قومی نیز شد.
از سقوط نظام کمونیستی در افغانستان چند دهه می‌گذرد، اما هنوز که هنوز است، نصاب آموزشی وچپترهای درسی در دانشگاه‌ها تغیر نکرده و در زمینه محتوا و غنابخشی آنان کاری درخور توجه صورت نگرفته است. اگر ب از سوی دانشجویان و مسوولان هم دراین زمینه شکایت شده‌اند، استادان بخش تنها پوش چپترهایشان را نو می‌کنند و مطالب ومقالات پراکنده دیگران را بدون ذکر منابع، به نام خود زده، ترفیع علمی می‌گیرند و به دانشجویان تدریس می‌کنند.
این سرقت‌های بی‌شرمانه و رفتارهای دیکتاتورانه وارباب رعیتی با دانشجویان هم نتوانست که تشنگی علم‌اندوزی را در درون دانشجویان رفع کند و همین مساله سبب شد که دانشجویان دست به تحصن بزنند وا زاین مرحله هم عبور کردند وسرانجام کارشان به اعتصاب غذای انجامید. این اعتصاب دو هفته‌ی دانشجویان پای مقامات را به آنجا کشاند و برای پایان بخشیدن به این اعتصاب از خواست دانشجویان حمایت وبرای اصلاح وتغییر وعده کردند، اما تا به امروز فراموش شد.
مجلس نمایندگان افغانستان نیز برای اینکه بتواند قانون نظام آموزش عالی را مورد بازنگری قرار دهند، دست به یک سلسله کارهای خوب زدند، اما متاسفانه اختلافات زبانی سبب شد که این قانون به دو واژه «دانشگاه» و «پوهنتون» باقی بماند و تا به امروز  این طرح از دور مجلس خارج و به حاشیه رانده شد. باری در دانشگاه خصوصی غرجستان سیمیناری در رابطه به علامه فیض محمد کاتب هزاره برگزار شده بود، محمد اشرف غنی، رییس جمهور فعلی کشور حضور یافت واز جمله سخنرانان برنامه بود. او به صراحت اعلان کرد که آدرسی که از آن به نام «دانشگاه» و «پوهنتون» یاد می‌شود، هیچکدامش نیست، بلکه باتلاق‌گاهیست که عده‌ی را در خود گیر انداخته وباید اصلاح شود.
از آن روز سال‌ها می‌گذرد، اما همه چشم انتظار این اصلاحات را داشتند ودارند. امسال وقتی دانشگاه کابل سند افتخاری دکترا را به ایشان تفویض کرد، در همانجا یکبار دیگر یاد آور شد که درس و لکچرنوت‌های را که استادان برای دانشجویان تدریس می‌کند، روزگاری برای پدرکلانم تدریس می‌شد. این حرف رییس جمهور هرچند جدی و بیانگر واقعیت موجود بود، اما عدم پی‌گیری قاطعانه او سبب شد که دوباره  فراموش ‌شود.
همین دیروز شاهد مرگ یک تن از دانشجویان در این دانشگاه بودیم. دانشجویی که ظاهرا گفته می‌شود به دلیل ردشدن پایان نامه‌اش از سوی استاد راهنما دست به خودکشی زده‌است. ظاهر این ادعا دست به دست می‌شود، اما اعتراف نامه دانشجویان فارغ‌التحصیل شده از این دانشگاه، استادان و افرادی که به نحوی با این مرکز سر وکار داشته را مطالعه کنیم، در می‌یابیم که در زیر پوست دانشگاه چه می‌گذرد.
برای ارایه تصویر روشن از وضعیت دانشگاه‌ها به چند نمونه از نوشته‌های استادان، دانشجویان وافرادی که با این نظام آموزشی سر وکارداشته است، مراجعه می‌کنیم.
یونس طغیان ساکایی،  استاد دانشکده زبان وادبیات دانشگاه کابل که سال‌هاست مصروف تدریس می‌باشد.
این بار نخست نیست که فضیحتی نا بخشودنی در پوهنتون کابل صورت می گیرد. در همین پوهنتون استادانی هستند که بر شاگردان (فرزندان خودشان) تجاوز کردند و به جای تحذیر تقدیر شدند و به مقامات عالیه رسیدند. استادانی بودند و هستند که رشوه گرفتند و می گیرند و این مسئله به فیسبوکها رخنه کرد، هیچ کس آن را ندید و نشنید و نپرسید. سالهاست که در پوهنتون تعصبات ملی، سمتی و زبانی اعمال می شود. واقعن می شرمم که در کنار افرادی متجاوز، زانی، رشوت خوار و متعصب قرار دارم.
روان زهرا خاوری شاد و یادش گرامی باد. در کنار معترضین تا آخر دادخواهی می کنم. ننگ و نفرین بر وجدانهای بیمار.
شهرزاد اکبر، فعال حقوق زن که روزگاری دانشجویی دانشگاه کابل بوده‌است
نخستین باری که تهدید به تجاوز جنسی شدم در پوهنتون کابل بود. تهدید در لفافه از سوی یکی از استادان عنوان شد.  نخستین باری که تبعیض قومی، مذهبی، زبانی و اقتصادی را عریان و بی پرده دیدم دانشجو بودم.  نخستین باری که کاملا اعتماد به نفسم را از دست دادم و امیدم به آیندهء حرفه ای ام کمرنگ شد در دورهء‌ دانشجویی در افغانستان بود. بعد از یک و نیم سال تحصیل در پوهنتون کابل، ترک تحصیل کردم تا بازمانده های اعتماد به نفس، نیرو، شادمانی و خوش بینی ام به یغما نرود.
وقتی در امریکا به تحصیل ادامه دادم دوباره عشقم را نسبت به آموختن به یاد آوردم. دوباره مطمین شدم که من میتوانم بیاموزم. دوباره صدایم را و جراتم را یافتم و افکارم را نوشتم، گفتم و توضیح دادم. دوباره توانستم به استادان مرد به عنوان انسان، به عنوان استاد اعتماد کنم.
من از خانواده ای با سواد،‌کتابخوان و فرهنگی به پوهنتون کابل رفتم. من قبل از دروهء‌ دانشجویی بارها در حضور جمع های بزرگ صحبت کرده بودم و زانو به زانو با شاعران، نویسندگان و فرهنگیان نشسته بودم، با وجود این، محیط پر اختناق پوهنتون به روحیه و جراتم آسیب زد. پدر و مادرم تاب وضعیت را نیاورند و مرا به تحصیل در بیرون تشویق کردند.
محصلین روستایی،‌محصلین فقیر، هزاران هزار جوان مستحق تر و تیزهوش تر از من سالانه قربانی نظام کهنه و فاسد تحصیلی ما میشوند. هزاران هزار استعداد را از دست میدهیم. هزاران هزار صدا در گلو خفه می شوند. تخم تبعیض و عقده را در هزاران سینه می کارند هر سال.  نباید گذاشت زهرا فراموش شود. نباید گذاشت یک محصل دیگر، زهرا شود. غم خانوادهء‌ زهرا، غم همهء‌ ماست.
وحید عمر یکی از کارمندان وزارت خارجه جمهوری اسلامی افغانستان که اکنون به عنوان دیپلمات در سفارت افغانستان در ایتالیا ایفای وظیفه می‌کند:
مونوگراف
سال ۲۰۰۶ تصمیم گرفتم اسناد تحصیلی ام را به وزارت تحصیلات عالی برای ارزیابی ببرم. آن زمان در اداره امور کار می کردم. دوستانم گفتند ضرور نیست بروم. فقط باید اسنادم را رسمی بفرستم و چون پست نسبتا عالیرتبه دولتی دارم، بدون تکلیف کارم اجرا می شود. گفتم می خواهم قانونی کار کنم. یک روز از دفتر رخصت گرفتم و با اسنادم به ریاست انسجام امور اکادمیک رفتم. اسنادم را تسلیم شدند گفتند روز چهارشنبه به کمیسیون حاضر شو.
روز چهارشنبه در دهلیز وزارت با یک دوستی که تاثیر گذاری خاصی در وزارت تحصیلات داشت روبرو شدم. گفت ضرور نیست به کمیسیون بروی. اسنادت را به من بده. من برایت طی مراحل می کنم. در غیر آن بهانه گیری می کنند. گفتم اسنادم قانونی است و دلیلی ندارند که آزارم بدهند.
داخل اتاقی شدم که در آن کمیسیون دایر شده بود. رییس کمیسیون گفت اسناد لیسانس ات تصدیق شد ولی در قسمت اسناد ماستری ات سوال داریم. گفتم بفرمایید. گفت ترانسکرپت رسمی نداری. گفتم پاکت سربسته روی میز تان همان (Sealed Transcripts) است که شما می خواهید. گفت نخیر ما شک داریم. شماره تماس و ایمیل یونیورستی را برای ما بگذار تا ما تماس بگیریم و مطمین شویم. گفتم اسنادم تصدیق وزرات خارجه بریتانیا، تایید سفارت افغانستان در انگلستان و مهر وزارت خارجه خود ما را دارد. گفتند ما باید مطمین شویم. گفتم خوب است. شماره های تماس را گذاشتم و قرار شد که بعد از تصدیق اسناد مرا دو باره بخواهند.
دو هفته بعد دو باره برایم زنگ زدند. گفتند روز چهار شنبه برای دفاع از مونوگرافت به وزارت حاضر شو. روز چهارشنبه باز به وزارت رفتم. پشت میز سه استاد نشسته بودند. جریان بحثم با رییس کمیته را بدون تصرف این جا نقل میکنم:
- در کدارم رشته تحصیل کردی؟
علوم سیاسی.
- علوم سیاسی را تعریف کن.
به چشم این کار را می کنم. ولی چنانچه شما مونوگرافم را مطالعه فرموده اید. رشته تخصصی ام عدالت انتقالی است.
- استاد (با لبخند تمسخیر آمیز):‌ عدالت انتقالی؟‌ یعنی عدالت قابل انتقال است؟‌ یعنی عدالت را باید در یک بوجی انداخته انتقال بدهی؟
نخیراستاد. عدالت انتقالی مبحث نسبتا نو در علوم سیاسی است که برای رسیده گی به جرایم جنگی در جوامع در حالت گذار از جنگ به صلح به کار می برند.
- نفهمیدم. به هر صورت موضوع مونوگرافت چی است؟‌
موضوع مونوگرافم چگونگی کار کمیسیون حقیقت یاب افریقای جنوبی برای رسیده گی به جرایم جنگی در افریقای جنوبی بعد از اپارتاید است.
- یعنی مونوگرافت را در مورد افریقای جنوبی نوشتی؟ افغانستان کجا و افریقای جنوبی کجا؟‌ مگر در افغانستان موضوع کم بود؟
استاد من همین موضوع را در مشوره با استاد رهنمایم انتخاب کردم. چون درافریقای جنوبی یکی از موفق ترین مودل های عدالت انتقالی تطبیق شده بود، برای تحقیق به افریقای جنوبی رفتم. ولی یک قسمت مونوگرافم شامل پیشنهاداتی برای تطبیق عدالت انتقالی در افغانستان با الهام از تطبیق این روند در افریقای جنوبی است.
- این مونوگراف چرا به پشتو یا فارسی نوشته نشده؟
استاد، من در انگلستان درس خواندم. در آنجا مونوگراف پشتو و فارسی را قبول نمی کنند.
- پس برو این مونوگراف را ترجمه کن. بعد به کمیسیون حاضر شو.
استاد اجازه است جسارت کنم. رشته تحصیلی خودتان چی است؟
- من پوهاند استم.
در کدام رشته؟
- زراعت.

اسنادم را از روی میز برداشتم. گفتم رییس اتاق رییس انسجام امور اکادمیک کدام است؟ بعد پیش رییس رفتم و قصه دراز است و بالاخره اسنادم تصدیق شدند. و شاید دو رتبه و دو قدم با ۱۵۰ افغانی ازدیاد معاش برای سند لسانس و ۲۵۰ افغانی برای سند ماستری گرفتم.

۲۷ آبان ۱۳۹۶

به مناسبت روز جهانی دانشجو


وقتی در آزمون کانکور پذیرفته شدم، روستا را به قصد پایتخت ترک کردم. در روستا همه باهم آشنا بودند و احساس بیگانگی نداشتیم اما همین که به شهر آمدم همه چی تغییر کرد. اولین چیزی را که در برابر خود یافتم، شلوغی شهر، دست فروشان پر سروصدا و صدها نفری که بالا و پایین می‌روند، اما روستای ما کوچک و کم جمعیت بود. خاموشی و سکوت حکم‌فرما بود.
هنوز خستگی راه را حس می‌کردم، اما دغدغه سرپناه و اتاق هر لحظه افزوده می‌شد. تصمیم گرفتم که یکبار اطراف کوته سنگی را که عموما به دانشگاه نزدیک است، دور بزنم. دفاتر راهنمایی معاملات  اطراف کوته سنگی را دور ‌زدم، اما همین که می‌گفتم دانشجویم همه چی تغییر می‌کرد یا می‌گفتند اتاق نداریم ویا هم اگر داریم به دانشجویان نمی‌دهیم. برای چندین بار با اینگونه پاسخ‌ها مواجه شدم ولی واقعیت را نمی‌دانستم که چه چیزی سبب شده است که به دانشجویان اتاق نمی‌دهند.
کمی کم جرئت هم بودم واز طرف دیگر بچه روستا و یکباره آمدن به شهر و مواجه شدن با این تفاوت‌ها سبب می‌شد که چیزی نگویم وبه راهم ادامه دهم. تا اینکه درنزدیکی‌های  بین کوته سنگی و شاداب ظفر وارد یک دفتر دیگر راهنمایی معاملات شدم. پیر مردی پشت میز نشسته بود و پس از سلام و احوال پرسی دوباره پرسیدم که اتاق کرایی برای دانشجویان کار داشتم. پیر مرد یک نگاهی به من انداخت و کمی مکث کرد و گفت که آری اتاق یافتن برای دانشجویان بسیار دشوار است.
گیلاس چای در دست داشت وتعارفم کرد، تشکری کردم و گفتم که عجله دارم وباید مساله اتاق را حل کنم. پیر مرد دوباره تعارف کرد و گفت که لحظه‌ی بنشین واین گیلاس چای را هم بنوش که خسته به نظر می‌رسی، اما در خلال همین وقت کوتاه یک داستان را برایت می‌گویم.
گیلاس چای را گرفتم وروی چوکی بغل دستش نشستم. قصه را اینگونه شروع کرد که در سابق وقتی دانشجویان به دانشگاه‌ها راه می‌یافت، ما کابلی‌ها به دروازه دانشگاه می‌رفتیم واز دانشجویان که از اطراف می‌آمدند، تقاضا می‌کردیم که با ما برود، اتاق و خانه ما برایش می‌دهیم، اما در کنارش در فرصت‌های شبانه روزی خود، به فرزندان ما در درس و مشق شان کمک کند.
خوشبخت کسی بود که می‌توانست اعتماد و دل یک دانشجو را بدست می‌آورد و او را با خود به خانه می‌آورد، اما اکنون زمانه عضو شده‌است. همه چی تغییر کرده‌است. اخلاق جامعه تغییر کرده، ارزش‌ها نادیده گرفته می‌شود، اعتماد واحترام از بین رفته است. به همین لحاظ است که اکنون نه تنها خانواده‌ها این کار رانمی‌کنند، بلکه افرادی که وظیفه معاملات کرایه و خرید وفروش خانه را دارند نیز با جرئت نمی‌توانند خانه‌ها را به دانشجویان به کرایه بدهند.
اگر کسی هم این کار را می‌کند، باید تضمین نقدی و فردی از دانشجویان بگیرد تا فردا اگر مشکل و اتفاقی پیش آمد، بتواند آنان را شناسایی و مورد پی‌گیرد قرار بدهد. همین جا بود که به اصل مساله پی‌بردم. هنوز گیلاس چای در دستم بود و چای را که قورت دادم، در گلویم گیر کرد. کمی از آن در تی گلاس مانده بود، اما درجا گیلاس را روی میز گذاشتم واز آن پیر مرد تشکری کرده و دفترش را ترک کردم.


۱۶ آبان ۱۳۹۶

آزادی بیان وفشار دوجانبه حکومت ومخالفان بر آن


اگر کارنامه یک و نیم دهه گذشته حکومت را مرور کنیم، شاید درشت‌ترین دست‌آوردی را که در این میان می‌توان یافت، همانا فعالیت گسترده رسانه‌ها و آزادی بیان باشد. تعدد رسانه‌ها و فعالیت نسبتا آزادی آن همواره از نکته‌های بوده که حکومت به عنوان دست آورد آز آن یاد کرده‌است. تعدد رسانه‌ها و فعالیت آزاد آن نه تنها که افتخار برای حکومت شمرده می‌شد، بلکه شهروندان نیز  از آن افتخار یاد می‌کردند و به آن می‌بالیدند. با گذشت هر روز می‌بینیم که این افتخار کمرنگ شده و نگرانی از وضع محدودیت بر آن بیشتر می‌شود.
با گذشت هر روز می‌بینیم که در کنار سایر دست‌‌‌آوردها، فعالیت رسانه‌ها وآزادی بیان نیز در زمان  حکومت وحدت ملی از فضای وشرایط پیش آمده متاثیر شده‌ و روند عقب گشت خودرا می‌پیمایند. این روند عقب گرد را در چند نکته می‌توان نام برد که هر کدام آن‌ها به نوبه خود قابل بحث و مطالعه بیشتر است.
خشونت علیه خبرنگاران
یکی از مواردی که همواره از آن شکایت می‌شود، خشونت علیه خبرنگاران است. نی حامی رسانه‌های آزاد در افغانستان همواره از افزایش خشونت علیه خبرنگاران در حکومت وحدت ملی شکایت کرده وبارها از حکومت خواسته است که برای تامین امنیت خبرنگاران دست به کار شوند. این خواست‌ها وگزارش‌های نی نه تنها که نتوانسته است کمکی به خبرنگاران بکند، بلکه هر روز بیشتر از قبل شاهد خشونت، ترور و حملات علیه رسانه‌ها وخبرنگاران باشیم
نهاد نی، حمایت کننده رسانه‌های آزاد درافغانستان در تحقیقی که در جریان سال جاری انجام داده، گفته است که در جریان ده ماه سال جاری، 377 مورد خشونت علیه خبرنگاران به ثبت رسیده است. به گفته این نهاد، دراین مدت، 292 تن از خبرنگاران به دلیل تهدیدهای امنیتی مجبور شدند که محل کار وخانه شان را به صورت موقت ترک وبه ساحات امن‌تر پناه ببرند. براساس آمارهای منتشر شده از سوی این نهاد، در سال جاری میلادی 13 تن از خبرنگاران کشته شده‌اند.
این افزایش بی‌سابقه گراف خشونت، قتل وتهدید علیه خبرنگاران نشان می‌دهد که با گذشت هر روز وضعیت کار درعرصه رسانه‌ تنگ‌تر و با محدودیت‌های همراه می‌شود. کار در چنین وضعیتی که دستندرکاران رسانه از بیمه وامنیت شغلی برخوردار نیستند، نه تنها دشوار است، بلکه به نحوی سپردن زندگی به دست تندباد حوادث جاری نیز هست.
در تازه‌ترین مورد، حمله به ساختمان تلویزیون شمشاد در کابل است. این حمله که صبح امروز به اتفاق افتاد، دست کم دو تن از کارمندان ومحافظان این رسانه در حمله کشته و بیش از 20 تن دیگر زخمی شدند. هرچند این اولین وآخرین مورد حمله به جان رسانه‌ها و خبرنگاران نخواهد بود، اما آنچه دراین زمینه جای نگرانی است، افزایش روز افزون اینگونه حملات است.
نهاد نی به عنوان حامی نهادهای آزاد درافغانستان این حمله را نکوهش کرده‌است. عبدالمجیب خلوتگر، رییس اجرایی نهاد حمایت‌کنندۀ رسانه‌های آزاد افغانستان می‌گوید که این حمله بزرگترین حمله به یک رسانه‌ در طول تاریخ رسانه‌یی کشور بوده است.
نزدیک به شش ماه قبل، در اثر حمله مهاجمان انتحاری بر ساختمان رادیو وتلویزین ملی در شهر جلال‌آباد، دست کم شش تن کشته و 20 تن دیگر زخمی شدند. مسوولیت این حمله را گروه داعش برعهده گرفت و حمله امروز بر تلویزیون شمشاد را نیز این گروه به عهده گرفته است. سال پار، در حمله انتحاری دیگر بر موتر حامل کارمندان موبی گروب در شهر کابل هفت تن کشته که مسوولیت آن را گروه طالبان به عهده گرفت.
سانسور
سانسور از مواردی جدی دیگریست که همواره زنگ‌های آن به گوش می‌رسد. در تازه‌ترین مورد آن، اداره تنظیم کننده خامات مخابراتی افغانستان به شرکت‌‌های تسهیل کننده انترنت دستور داده است که دو شبکه وات‌سب و تلگرام را مسدود کند. هرچند این اداره گفته که این اقدام را به دستور امنیت ملی انجام داده ودلیل آن مساله امنیتی گفته شده‌اند، اما شهروندان آن را آغاز برای سانسور وضع محدودیت بر شبکه‌های اجتماعی می‌دانند.
هرچند ارگ ریاست جمهوری با نشر اعلامیه‌ای وضع محدودیت را رد کرده و گفته است که از آزادی بیان حمایت می‌کند، اما این باور نیز وجود دارد که حکومت با وضع این محدویت نبض دست شهروندان را می‌گیرد تا بتواند از و اکنش‌های که اینگونه اعمال در فضای عمومی ومجاری خلق می‌‌کند بتواند برنامه‌های بعدی شان را تنظیم نماید.
عدم‌دسترسی به اطلاعات
قانون دسترسی به اطلاعات از جمله قوانین است که می‌توان آن را دست‌آورد برای قوه مقننه، شهروندان و قوه‌ای اجراییه کشور قلمداد کرد، اما از آنجایکه حاکمیت قانون در کشور ضعیف وسرتاسری نیست، این قانون نیز همانند بسیاری از قوانین دیگر به حاشیه رفته و به بادی فراموشی سپرده شده‌است.
هرچند براساس این قانون همه شهروندان حق دارند به اطلاعات تعریف شده دسترسی داشته باشند، اما از انجایکه حکومت با چالش‌های جدی فساد، نداشتن حاکمیت سرتاسری و نبود امنیت دست و پنجه نرم می‌کند، قانون دسترسی به اطلاعات را نیز گونه‌ای دیگر از فشارهای وضع شده بر خویش احساس می‌کند.
با نافذشدن این قانون شهروندان وخبرنگاران همه معتقد بودند که زمینه دسترسی به اطلاعات آسان‌تر وفعالیت آنان تاثیرگزارتر خواهد شد، اما متاسفانه باگذشت بیش از یک سال از نافذ شدن این قانون، هنوز مسوولین در ارایه اطلاعات با خبرنگاران همکاری ندارند. عدم دسترسی به اطلاعات از جمله دشوارهای‌های کاری در رسانه‌ها و مطبوعات است که همواره از آن شکایت می‌‌شود.
هرچند حکومت همواره با صدور اعلامیه‌ها و کنفرانس‌های مطبوعاتی از آزادی بیان دفاع کرده و خودرا مکلف به تامین آن می‌نماید، اما از آنجایکه در زمینه دوسیه‌های قتل خبرنگاران در طول چندین سال همکاری نکرده ودوسیه‌های آن را مسکوت نگهداشته، این گمانه‌زنی بیشتر می‌شود که حکومت برای سانسور وضع اعمال محدودیت بر رسانه‌ها وشبکه‌های اجتماعی آهسته و پیوسته وارد عمل شده‌است.

این گمانی زنی زمانی بیشتر می‌شود که قانون تجمعات واعتراضات از سوی حکومت به گونه مخفی طی فرمان تقنینی از سوی رییس جمهور نافذ شده است. در حالیکه معاون دوم رییس جمهور طی چند جلسه نظریات فعالین اجتماعی و مدنی را خواستار شده بود و وعده سپرده بود که نظریات آنان را نادیده نمی‌گیرد، در حالیکه دیده می‌‌شود اینگونه جلسات در حد نمایش وتعارف  بیش نبوده است.

۲۸ مهر ۱۳۹۶

حملات گسترده دشمن وبی‌برنامه‌گی حکومت

در هفته که گذشت، شاهد خونین‌ترین حملات انتحاری وتهاجمی گروه طالبان وداعش بالای پاسگاه‌های امنیتی و شهروندان ملکی وبی‌دفاع در اماکن مقدس بودیم. این حملات گسترده وخونین نشان می‌دهد، قبل از رسیدن فصل سرما ورفتن گروه طالبان وداعش به رخصتی‌های زمستانی شان، شدیدترین حملات را انجام خواهند داد. این مساله در سال‌های گذشته نیز تجربه شده است، اما مسوولان درجه یک نظامی وحکومتی نه تنها از این تجارب گذشته نمی‌آموزند، بلکه هزینه‌های سنگینی را نیز می‌‎پردازند.

حکومت وحدت ملی از آغاز کارش تا به امروز همراه با چالش‌های جدی در خصوص امنیت، فقر وبیکاری مواجه بوده که تاکنون نتوانسته است قناعت نسبی شهروندان را فراهم سازد. این ناکارآیی برنامه‌های حکومت سبب شده که شهروندان هر روز مایوس‌تر شوند وهزینه‌های سنگینی جانی و مالی را نیز متقبل شوند. در حالیکه تحمل‌پذیری، همکاری وسهم شهروندان نسبت به هر زمانی دیگر  در بخش‌های مختلف با حکومت بیشتر بوده است.

از جانب دیگر، حکومت نه تنها که برای این نیازمندی‌ها وشکایت شهروندان اقدامات را انجام نداده‌اند، بلکه نحوه پاسخگویی وحضورشان در رسانه‌ها بسیار ضعیف و مایوس کننده است. در حالیکه بخش بزرگ از نیروی انسانی حکومت مصروف کار دردستگاه‌های رسانه‌ای  وپاسخگویی به شهروندان مشغول به کارند، اما پاسخ سخنگویان حکومت نه تنها که قناعت بخش نیست در بعضی موارد حتی توهین به شعور جمعی شهروندان نیز هست.
شهروندان مشکلات ودشواری‌های بیکاری‌ها، فقر وگرسنگی، قتل واختطاف، دزدی وناامنی‌‎ها را تحمل کردند و انتظار داشتند ودارند که حکومت برای مدیریت اوضاع دست به کار شوند وگام‌های عملی بردارند، اما متاسفانه با گذشت هر روز شاهد آن هستیم که نه تنها وضع امنیتی بهبود نمی‌یابند و اقدامات حکومت پاسخ‌گوی نیازمندی‌های آنان نیست، بلکه بر تداوم فقر وگرسنگی، ناامنی وکشتار بیرحمانه سربازان ومردم ملکی افزوده‌است.
بخش از مسوولیت‌ها به شهروندان نیز بر می‌گردد، اما نسبت به حکومت شهروندان مسوولیت‌های خودرا به مراتب بهتر انجام داده و همواره همکاری داشته است، اما بخش دیگر ازمسوولیت‌ها که به حکومت بر می‌گردد در زمینه نا توان بوده و کم کاری کرده اند.
طبق گزارش‌های منتشر شده، بیش از 250 تانک هاموی بدست نیروهای مخالف دولت افتاده و همواره از آن استفاده می‌کند، در حالیکه خونین‌ترین حملات هفته گذشته توسط همین وسایل نظامی و دفاعی سربازان ارتش که بدست گروه طالبان افتاده، صورت گرفته است. انفجار تانک هاموی در ولایت پکتیا وقندهار از نمونه‌های اینگونه حملات دشمن است که از وسایل وامکانات سربازان علیه خودشان استفاده می‌کنند است.
این یک امر طبیعی است که گاهی اوقات امکانات سربازان به دست نیروهای مخالف دولت می‌افتد، اما حکومت باید از حملات هوایی برای سرکوب دشمن وهمچنان از بین بردن این وسایل وتجهیزات نظامی استفاده کنند تا دشمن نتواند از آن علیه سربازان استفاده کنند. در حالیکه دراین زمینه اقدامات صورت نگرفته است.


۲۵ مهر ۱۳۹۶

ورزش؛ گزینه‌ی مناسب برای ملت‌سازی


 با نگاهی گذرا بر تاریخ سیاسی افغانستان، می‌بینیم که گذشته مملو از ماجرا، نزاع  وکشمکش‌ در آن ثبت و آرشیف شده‌است. این نزاع‌ها و ماجراها اکنون بخشی از تاریخ، هویت ومعرف این جغرافیاست که هرچند گاهی نقاب از چهره می‌افکند وسیمای واقعی ما را به همدیگر و جهانیان به نمایش می‌گذارد. با وجودی که درطول یک ونیم دهه گذشته، گام‌های برداشته شد و مشترکات ملی تعریف و تقسیم شد، اما هنوز که هنوز است چنددستگی و چند پارچگی شهروندان در سطح بلندی قرار دارد.
از آنجایکه همواره با معضلات کلان اجتماعی وملی سطحی ومقطعی برخورده کرده‌ایم، هنوز نتوانسته‌ایم که براین مشکلات فایق بیایم. بخش از این مساله برمی‌گردد به بی‌اعتمادی، عدم تحمل یکدیگر، نبود فرهنگ گفتگو ومباحثه که متاسفانه در این زمینه گام‌های عملی را برنداشته‌ایم. بخش دیگری از این مساله بر می‌گردد به قبیلو‌ی بودن ساختار جامعه، ضعف حکومت‌ها مرکزی، تمامیت‌خواهی زمامداران، تبعیض وعدم تحمل پذیری یکدیگر بوده است.  اینگونه مسایل و عوامل مرتبط از گذشته تا به امروز فرصتی را برای ملت شدن نداده و نتوانسته‌ایم که آنچه تعریفی از ملت ارایه می‌کنند، در ساختار جامعه بنام افغانستان بوجود بیاوریم.
این حاشیه رفتن‌ها و سطحی برخورد کردن به قضایایی مهم ملی و کشوری سبب شده است که هزینه‌های سنگینی را برما تحمیل کند وقربانی بگیرد. اگر در گذشته دور تاریخ بر نگردیم، همین چند دهه گذشته را مطالعه وبررسی کنیم، به خود باید جرئت بدهیم و اعتراف کنیم که هنوز نتوانسته‌ایم تبدیل به ملت واحدی شویم. گاهی هم اگر اتحاد وهمبستگی‌های خلق شده، ناشی از احساسات و عواطفی بوده که بر ما تاثیرگذاشته وبا سرد شدن فضای و جو حاکم، دوباره هرکس به همان طیف و طوایف خویش برگشته‌ایم.
آگاهان امور وپژوهشگران این حوزه، نظریات و باورهای متعدد در رابطه به ملت و مولفه‌های آن داشته و دارند که آن را در قالب کتاب، مقاله وگفتگوهای رسانه‌ی ارایه کرده‌اند ونیاز به تکرار دوباره آن در اینجا نمی‌بینم و از توان این نوشته نیز خارج است، اما آنچه را که نمی‌توان نادیده گرفت اینست که در زمینه ملت‌سازی گام‌های موثر برداشته نشده و پروسه ملت‌سازی ناکام بوده است.
ناکامی پروسه ملت‌سازی بیشتر ناشی از تحمیل شدن خواست یک جمع بر جماعت دیگر، سیاسی شدن مولفه‌ها ودورزدن قوانین واجرایی نشدن بعضی از خواست‌های شهروندان می‌باشد، اما سوال پیش می‌آید که چه گزینه‌های را می‌توان یافت وسراغش را گرفت که هم بتواند آیینه‌ی همه ملیت‌ها باشد وهم بتواند، متفاوت‌تر از هر گزینه‌ی دیگری باشد که تاکنون آزموده شده ولی پاسخ نداده است؟
اگر به کارنامه چند سال اخیر ورزشکاران درافغانستان نگاهی بیندازیم، می‌بینیم که دست‌آوردی آنان با حداقل امکانات و امتیازات مادی وتشویقی از سوی دولت، توانسته اند که بیشترین افتخارات ودست‌آوردها را در رقابت‌های منطقه‌ی و بین‌المللی برای کشور بدست بیاورد. این دست‌آوردها وافتخارات فارغ از هرگونه زدوبندهای قومی، سمتی و زبانی در سطح کلان کشوری مورد تایید و پسند همگان نیز واقع شده است.
وقتی تیم فوتبال کشور درسال 1392 توانست در رقابت‌های جنوب آسیا جام قهرمانی را از آن خود کند، آن شب را همه شهروندان بخاطردارند. تمام شهر و نواحی کابل وشهرهای بزرگ کشور به پاس احترام به این دست‌آورد غرورآفرینان، در خیابان‌ها ریختند، آهنگ‌های میهنی پخش کردند، تا ناوقت‌های شب دهل نوازی کردند، رقصیدند و همدیگر را در آغوش گرفتند.
جشن خیابانی شهروندان در قهرمانی فوتبال افغانستان در جنوب اسیا
عکاس: جلیل تجلیل
این شادی وهمبستگی بی‌سابقه نه در جشن‌های استقلال، نه در جشنوارههای فرهنگی ونه هم در کدام رویدادهای تراژیک دیگر که بتواند همه شهروندان را در کنار همدیگر و در یک صف واحد قرار دهد، دیده نشده بود، اما تیم ملی فوتبال کشور و ورزشکاران توانستند که یخ‌های چندین دهه و چندین ساله کدورت، نفرت و فاصله‌ها را در میان شهروندان آب کند و آنان را به سوی هم بکشاند تا همدیگر را در آغوش بگیرند.
 این خلق هیجان و صمیمت چنان گسترده بود که بعضی از وزرای حکومت و نه تن از اعضای مجلس نمایندگان، شماری از تاجران و پیشکسوتان فوتبال برای تماشا و تشویق ورزشکاران به کاتماندو رفته بودند و در بازگشت ورزشکاران را بدرقه کردند و هزاران تن از شهروندان نیز به استقبال آنان در جاده‌های میدان هوایی با دسته‌های گل و دهل‌نوازی، رقص و پایکوبی پرداختند.
اگر در زمان دیگر تفاوت‌های ملیتی، زبانی و زدوبندهای دیگر را احساس می‌شد، در چنین روزی این حس به فراموشی سپرده شده بود نمی توانستیم آن را در سیمای شهروندان ببنیم. این تنها در یک فاصله زمانی کوتاه بود که تاثیر وقدرت ورزش و ورزشکاران را عملا ببنیم واحساس کنیم، اما این سرمایه گذاری اگر ادامه یابد و دخالت‌ها در امور ورزش صورت نگیرد، به یقین که یکی از راه وابزاری که می‌تواند شهروندان را منسجم و به سوی ملت شدن به پیش ببرد، همین گزینه ورزش است.
شما اگر به تیم‌های برتر و قدرتمند ورزش جهان ببنید، فارغ از رنگ ونژاد، باور و کشور در کنار هم قرار گرفته وبرای افتخار بخشیدن وخلق دست‌آورد برای کشور خود ویا کشوری که با آن قرار بسته کار می‌کند. این ورزشکاران وتیم‌های ورزشی نه تنها در درون آن کشور از محبوبیت و جایگاه خاص برخودرا هستند، بلکه در سطح جهانی هواداران خودرا دارد که با باخت آنها ابراز ناراحتی ودیقی واز برد شان ابراز شادمانی و خوشحالی می‌کند.
اگر در کنار ورزش به سایر گزینه‌ها نگاهی بیندازیم، به یقین که نه زبان و باور ونه رنگ و ملیت، هیچکدام به اندازه ورزش نتوانسته که یکپارچگی و همبستگی را در سطح ملی و بین‌المللی بوجود بیاورد. از اینجاست که می‌توان گفت که سرمایه گذاری روی ورزش و ورزشکاران نه تنها حمایت از ورزش وورزشکاران و این هنر است، بلکه سرمایه گزاری روی ملت‌سازی است.
با وجودی خوشبینی‌ها و امیدوار بودن به آینده ورزش کشور، بعضی از نگرانی‌ها را نیز نمی‌توان در این زمینه نادیده گرفت. وقتی تنش‌های خلق شده در سطح کمیته ملی المپیک را می‌بینیم، نگرانی بیشتر می شود که نکند این گزینه‌ نیز آسیب ببیند و سیاسی شود؛ زیرا هر پدیده و اتفاق درافغانستان به زودترین فرصت سیاسی می‌شود وبرچسب‌های قومی، زبانی و سمتی را به خود می‌گیرد. بدبختانه این مساله در دادخواهی‌های شهروندان در چند رویداد بزرگ به خوبی روشن شد.

حکومت افغانستان ودولت‌مردان ما باید این را یک فرصت وغنیمت شمرده وبرای تقویت روحیه ملی وپروسه ملت‌سازی در این زمینه سرمایه‌گذاری جدی نماید. در حالیکه تاکنون دراین زمینه کمترین توجه وسرمایه گذاری صورت گرفته وحتی حقوق و امتیازاتی را که برای ورزشکاران در نظر گرفته شده، دور از انصاف است. یک هزار افغانی برای ورزشکاران نه تنها که نمی‌تواند مشکلات و نیازمندی آنان راحل کند که حتی کرایه موترشان در رفت و آمد به کمیته ملی المپیک واشتراک در مسابقات داخل کابل را نیز کفاف نیست.
منتشر شده در ویب سایت سفیرنیوز