۲۷ آبان ۱۳۹۶

به مناسبت روز جهانی دانشجو


وقتی در آزمون کانکور پذیرفته شدم، روستا را به قصد پایتخت ترک کردم. در روستا همه باهم آشنا بودند و احساس بیگانگی نداشتیم اما همین که به شهر آمدم همه چی تغییر کرد. اولین چیزی را که در برابر خود یافتم، شلوغی شهر، دست فروشان پر سروصدا و صدها نفری که بالا و پایین می‌روند، اما روستای ما کوچک و کم جمعیت بود. خاموشی و سکوت حکم‌فرما بود.
هنوز خستگی راه را حس می‌کردم، اما دغدغه سرپناه و اتاق هر لحظه افزوده می‌شد. تصمیم گرفتم که یکبار اطراف کوته سنگی را که عموما به دانشگاه نزدیک است، دور بزنم. دفاتر راهنمایی معاملات  اطراف کوته سنگی را دور ‌زدم، اما همین که می‌گفتم دانشجویم همه چی تغییر می‌کرد یا می‌گفتند اتاق نداریم ویا هم اگر داریم به دانشجویان نمی‌دهیم. برای چندین بار با اینگونه پاسخ‌ها مواجه شدم ولی واقعیت را نمی‌دانستم که چه چیزی سبب شده است که به دانشجویان اتاق نمی‌دهند.
کمی کم جرئت هم بودم واز طرف دیگر بچه روستا و یکباره آمدن به شهر و مواجه شدن با این تفاوت‌ها سبب می‌شد که چیزی نگویم وبه راهم ادامه دهم. تا اینکه درنزدیکی‌های  بین کوته سنگی و شاداب ظفر وارد یک دفتر دیگر راهنمایی معاملات شدم. پیر مردی پشت میز نشسته بود و پس از سلام و احوال پرسی دوباره پرسیدم که اتاق کرایی برای دانشجویان کار داشتم. پیر مرد یک نگاهی به من انداخت و کمی مکث کرد و گفت که آری اتاق یافتن برای دانشجویان بسیار دشوار است.
گیلاس چای در دست داشت وتعارفم کرد، تشکری کردم و گفتم که عجله دارم وباید مساله اتاق را حل کنم. پیر مرد دوباره تعارف کرد و گفت که لحظه‌ی بنشین واین گیلاس چای را هم بنوش که خسته به نظر می‌رسی، اما در خلال همین وقت کوتاه یک داستان را برایت می‌گویم.
گیلاس چای را گرفتم وروی چوکی بغل دستش نشستم. قصه را اینگونه شروع کرد که در سابق وقتی دانشجویان به دانشگاه‌ها راه می‌یافت، ما کابلی‌ها به دروازه دانشگاه می‌رفتیم واز دانشجویان که از اطراف می‌آمدند، تقاضا می‌کردیم که با ما برود، اتاق و خانه ما برایش می‌دهیم، اما در کنارش در فرصت‌های شبانه روزی خود، به فرزندان ما در درس و مشق شان کمک کند.
خوشبخت کسی بود که می‌توانست اعتماد و دل یک دانشجو را بدست می‌آورد و او را با خود به خانه می‌آورد، اما اکنون زمانه عضو شده‌است. همه چی تغییر کرده‌است. اخلاق جامعه تغییر کرده، ارزش‌ها نادیده گرفته می‌شود، اعتماد واحترام از بین رفته است. به همین لحاظ است که اکنون نه تنها خانواده‌ها این کار رانمی‌کنند، بلکه افرادی که وظیفه معاملات کرایه و خرید وفروش خانه را دارند نیز با جرئت نمی‌توانند خانه‌ها را به دانشجویان به کرایه بدهند.
اگر کسی هم این کار را می‌کند، باید تضمین نقدی و فردی از دانشجویان بگیرد تا فردا اگر مشکل و اتفاقی پیش آمد، بتواند آنان را شناسایی و مورد پی‌گیرد قرار بدهد. همین جا بود که به اصل مساله پی‌بردم. هنوز گیلاس چای در دستم بود و چای را که قورت دادم، در گلویم گیر کرد. کمی از آن در تی گلاس مانده بود، اما درجا گیلاس را روی میز گذاشتم واز آن پیر مرد تشکری کرده و دفترش را ترک کردم.


۱۶ آبان ۱۳۹۶

آزادی بیان وفشار دوجانبه حکومت ومخالفان بر آن


اگر کارنامه یک و نیم دهه گذشته حکومت را مرور کنیم، شاید درشت‌ترین دست‌آوردی را که در این میان می‌توان یافت، همانا فعالیت گسترده رسانه‌ها و آزادی بیان باشد. تعدد رسانه‌ها و فعالیت نسبتا آزادی آن همواره از نکته‌های بوده که حکومت به عنوان دست آورد آز آن یاد کرده‌است. تعدد رسانه‌ها و فعالیت آزاد آن نه تنها که افتخار برای حکومت شمرده می‌شد، بلکه شهروندان نیز  از آن افتخار یاد می‌کردند و به آن می‌بالیدند. با گذشت هر روز می‌بینیم که این افتخار کمرنگ شده و نگرانی از وضع محدودیت بر آن بیشتر می‌شود.
با گذشت هر روز می‌بینیم که در کنار سایر دست‌‌‌آوردها، فعالیت رسانه‌ها وآزادی بیان نیز در زمان  حکومت وحدت ملی از فضای وشرایط پیش آمده متاثیر شده‌ و روند عقب گشت خودرا می‌پیمایند. این روند عقب گرد را در چند نکته می‌توان نام برد که هر کدام آن‌ها به نوبه خود قابل بحث و مطالعه بیشتر است.
خشونت علیه خبرنگاران
یکی از مواردی که همواره از آن شکایت می‌شود، خشونت علیه خبرنگاران است. نی حامی رسانه‌های آزاد در افغانستان همواره از افزایش خشونت علیه خبرنگاران در حکومت وحدت ملی شکایت کرده وبارها از حکومت خواسته است که برای تامین امنیت خبرنگاران دست به کار شوند. این خواست‌ها وگزارش‌های نی نه تنها که نتوانسته است کمکی به خبرنگاران بکند، بلکه هر روز بیشتر از قبل شاهد خشونت، ترور و حملات علیه رسانه‌ها وخبرنگاران باشیم
نهاد نی، حمایت کننده رسانه‌های آزاد درافغانستان در تحقیقی که در جریان سال جاری انجام داده، گفته است که در جریان ده ماه سال جاری، 377 مورد خشونت علیه خبرنگاران به ثبت رسیده است. به گفته این نهاد، دراین مدت، 292 تن از خبرنگاران به دلیل تهدیدهای امنیتی مجبور شدند که محل کار وخانه شان را به صورت موقت ترک وبه ساحات امن‌تر پناه ببرند. براساس آمارهای منتشر شده از سوی این نهاد، در سال جاری میلادی 13 تن از خبرنگاران کشته شده‌اند.
این افزایش بی‌سابقه گراف خشونت، قتل وتهدید علیه خبرنگاران نشان می‌دهد که با گذشت هر روز وضعیت کار درعرصه رسانه‌ تنگ‌تر و با محدودیت‌های همراه می‌شود. کار در چنین وضعیتی که دستندرکاران رسانه از بیمه وامنیت شغلی برخوردار نیستند، نه تنها دشوار است، بلکه به نحوی سپردن زندگی به دست تندباد حوادث جاری نیز هست.
در تازه‌ترین مورد، حمله به ساختمان تلویزیون شمشاد در کابل است. این حمله که صبح امروز به اتفاق افتاد، دست کم دو تن از کارمندان ومحافظان این رسانه در حمله کشته و بیش از 20 تن دیگر زخمی شدند. هرچند این اولین وآخرین مورد حمله به جان رسانه‌ها و خبرنگاران نخواهد بود، اما آنچه دراین زمینه جای نگرانی است، افزایش روز افزون اینگونه حملات است.
نهاد نی به عنوان حامی نهادهای آزاد درافغانستان این حمله را نکوهش کرده‌است. عبدالمجیب خلوتگر، رییس اجرایی نهاد حمایت‌کنندۀ رسانه‌های آزاد افغانستان می‌گوید که این حمله بزرگترین حمله به یک رسانه‌ در طول تاریخ رسانه‌یی کشور بوده است.
نزدیک به شش ماه قبل، در اثر حمله مهاجمان انتحاری بر ساختمان رادیو وتلویزین ملی در شهر جلال‌آباد، دست کم شش تن کشته و 20 تن دیگر زخمی شدند. مسوولیت این حمله را گروه داعش برعهده گرفت و حمله امروز بر تلویزیون شمشاد را نیز این گروه به عهده گرفته است. سال پار، در حمله انتحاری دیگر بر موتر حامل کارمندان موبی گروب در شهر کابل هفت تن کشته که مسوولیت آن را گروه طالبان به عهده گرفت.
سانسور
سانسور از مواردی جدی دیگریست که همواره زنگ‌های آن به گوش می‌رسد. در تازه‌ترین مورد آن، اداره تنظیم کننده خامات مخابراتی افغانستان به شرکت‌‌های تسهیل کننده انترنت دستور داده است که دو شبکه وات‌سب و تلگرام را مسدود کند. هرچند این اداره گفته که این اقدام را به دستور امنیت ملی انجام داده ودلیل آن مساله امنیتی گفته شده‌اند، اما شهروندان آن را آغاز برای سانسور وضع محدودیت بر شبکه‌های اجتماعی می‌دانند.
هرچند ارگ ریاست جمهوری با نشر اعلامیه‌ای وضع محدودیت را رد کرده و گفته است که از آزادی بیان حمایت می‌کند، اما این باور نیز وجود دارد که حکومت با وضع این محدویت نبض دست شهروندان را می‌گیرد تا بتواند از و اکنش‌های که اینگونه اعمال در فضای عمومی ومجاری خلق می‌‌کند بتواند برنامه‌های بعدی شان را تنظیم نماید.
عدم‌دسترسی به اطلاعات
قانون دسترسی به اطلاعات از جمله قوانین است که می‌توان آن را دست‌آورد برای قوه مقننه، شهروندان و قوه‌ای اجراییه کشور قلمداد کرد، اما از آنجایکه حاکمیت قانون در کشور ضعیف وسرتاسری نیست، این قانون نیز همانند بسیاری از قوانین دیگر به حاشیه رفته و به بادی فراموشی سپرده شده‌است.
هرچند براساس این قانون همه شهروندان حق دارند به اطلاعات تعریف شده دسترسی داشته باشند، اما از انجایکه حکومت با چالش‌های جدی فساد، نداشتن حاکمیت سرتاسری و نبود امنیت دست و پنجه نرم می‌کند، قانون دسترسی به اطلاعات را نیز گونه‌ای دیگر از فشارهای وضع شده بر خویش احساس می‌کند.
با نافذشدن این قانون شهروندان وخبرنگاران همه معتقد بودند که زمینه دسترسی به اطلاعات آسان‌تر وفعالیت آنان تاثیرگزارتر خواهد شد، اما متاسفانه باگذشت بیش از یک سال از نافذ شدن این قانون، هنوز مسوولین در ارایه اطلاعات با خبرنگاران همکاری ندارند. عدم دسترسی به اطلاعات از جمله دشوارهای‌های کاری در رسانه‌ها و مطبوعات است که همواره از آن شکایت می‌‌شود.
هرچند حکومت همواره با صدور اعلامیه‌ها و کنفرانس‌های مطبوعاتی از آزادی بیان دفاع کرده و خودرا مکلف به تامین آن می‌نماید، اما از آنجایکه در زمینه دوسیه‌های قتل خبرنگاران در طول چندین سال همکاری نکرده ودوسیه‌های آن را مسکوت نگهداشته، این گمانه‌زنی بیشتر می‌شود که حکومت برای سانسور وضع اعمال محدودیت بر رسانه‌ها وشبکه‌های اجتماعی آهسته و پیوسته وارد عمل شده‌است.

این گمانی زنی زمانی بیشتر می‌شود که قانون تجمعات واعتراضات از سوی حکومت به گونه مخفی طی فرمان تقنینی از سوی رییس جمهور نافذ شده است. در حالیکه معاون دوم رییس جمهور طی چند جلسه نظریات فعالین اجتماعی و مدنی را خواستار شده بود و وعده سپرده بود که نظریات آنان را نادیده نمی‌گیرد، در حالیکه دیده می‌‌شود اینگونه جلسات در حد نمایش وتعارف  بیش نبوده است.

۲۸ مهر ۱۳۹۶

حملات گسترده دشمن وبی‌برنامه‌گی حکومت

در هفته که گذشت، شاهد خونین‌ترین حملات انتحاری وتهاجمی گروه طالبان وداعش بالای پاسگاه‌های امنیتی و شهروندان ملکی وبی‌دفاع در اماکن مقدس بودیم. این حملات گسترده وخونین نشان می‌دهد، قبل از رسیدن فصل سرما ورفتن گروه طالبان وداعش به رخصتی‌های زمستانی شان، شدیدترین حملات را انجام خواهند داد. این مساله در سال‌های گذشته نیز تجربه شده است، اما مسوولان درجه یک نظامی وحکومتی نه تنها از این تجارب گذشته نمی‌آموزند، بلکه هزینه‌های سنگینی را نیز می‌‎پردازند.

حکومت وحدت ملی از آغاز کارش تا به امروز همراه با چالش‌های جدی در خصوص امنیت، فقر وبیکاری مواجه بوده که تاکنون نتوانسته است قناعت نسبی شهروندان را فراهم سازد. این ناکارآیی برنامه‌های حکومت سبب شده که شهروندان هر روز مایوس‌تر شوند وهزینه‌های سنگینی جانی و مالی را نیز متقبل شوند. در حالیکه تحمل‌پذیری، همکاری وسهم شهروندان نسبت به هر زمانی دیگر  در بخش‌های مختلف با حکومت بیشتر بوده است.

از جانب دیگر، حکومت نه تنها که برای این نیازمندی‌ها وشکایت شهروندان اقدامات را انجام نداده‌اند، بلکه نحوه پاسخگویی وحضورشان در رسانه‌ها بسیار ضعیف و مایوس کننده است. در حالیکه بخش بزرگ از نیروی انسانی حکومت مصروف کار دردستگاه‌های رسانه‌ای  وپاسخگویی به شهروندان مشغول به کارند، اما پاسخ سخنگویان حکومت نه تنها که قناعت بخش نیست در بعضی موارد حتی توهین به شعور جمعی شهروندان نیز هست.
شهروندان مشکلات ودشواری‌های بیکاری‌ها، فقر وگرسنگی، قتل واختطاف، دزدی وناامنی‌‎ها را تحمل کردند و انتظار داشتند ودارند که حکومت برای مدیریت اوضاع دست به کار شوند وگام‌های عملی بردارند، اما متاسفانه با گذشت هر روز شاهد آن هستیم که نه تنها وضع امنیتی بهبود نمی‌یابند و اقدامات حکومت پاسخ‌گوی نیازمندی‌های آنان نیست، بلکه بر تداوم فقر وگرسنگی، ناامنی وکشتار بیرحمانه سربازان ومردم ملکی افزوده‌است.
بخش از مسوولیت‌ها به شهروندان نیز بر می‌گردد، اما نسبت به حکومت شهروندان مسوولیت‌های خودرا به مراتب بهتر انجام داده و همواره همکاری داشته است، اما بخش دیگر ازمسوولیت‌ها که به حکومت بر می‌گردد در زمینه نا توان بوده و کم کاری کرده اند.
طبق گزارش‌های منتشر شده، بیش از 250 تانک هاموی بدست نیروهای مخالف دولت افتاده و همواره از آن استفاده می‌کند، در حالیکه خونین‌ترین حملات هفته گذشته توسط همین وسایل نظامی و دفاعی سربازان ارتش که بدست گروه طالبان افتاده، صورت گرفته است. انفجار تانک هاموی در ولایت پکتیا وقندهار از نمونه‌های اینگونه حملات دشمن است که از وسایل وامکانات سربازان علیه خودشان استفاده می‌کنند است.
این یک امر طبیعی است که گاهی اوقات امکانات سربازان به دست نیروهای مخالف دولت می‌افتد، اما حکومت باید از حملات هوایی برای سرکوب دشمن وهمچنان از بین بردن این وسایل وتجهیزات نظامی استفاده کنند تا دشمن نتواند از آن علیه سربازان استفاده کنند. در حالیکه دراین زمینه اقدامات صورت نگرفته است.


۲۵ مهر ۱۳۹۶

ورزش؛ گزینه‌ی مناسب برای ملت‌سازی


 با نگاهی گذرا بر تاریخ سیاسی افغانستان، می‌بینیم که گذشته مملو از ماجرا، نزاع  وکشمکش‌ در آن ثبت و آرشیف شده‌است. این نزاع‌ها و ماجراها اکنون بخشی از تاریخ، هویت ومعرف این جغرافیاست که هرچند گاهی نقاب از چهره می‌افکند وسیمای واقعی ما را به همدیگر و جهانیان به نمایش می‌گذارد. با وجودی که درطول یک ونیم دهه گذشته، گام‌های برداشته شد و مشترکات ملی تعریف و تقسیم شد، اما هنوز که هنوز است چنددستگی و چند پارچگی شهروندان در سطح بلندی قرار دارد.
از آنجایکه همواره با معضلات کلان اجتماعی وملی سطحی ومقطعی برخورده کرده‌ایم، هنوز نتوانسته‌ایم که براین مشکلات فایق بیایم. بخش از این مساله برمی‌گردد به بی‌اعتمادی، عدم تحمل یکدیگر، نبود فرهنگ گفتگو ومباحثه که متاسفانه در این زمینه گام‌های عملی را برنداشته‌ایم. بخش دیگری از این مساله بر می‌گردد به قبیلو‌ی بودن ساختار جامعه، ضعف حکومت‌ها مرکزی، تمامیت‌خواهی زمامداران، تبعیض وعدم تحمل پذیری یکدیگر بوده است.  اینگونه مسایل و عوامل مرتبط از گذشته تا به امروز فرصتی را برای ملت شدن نداده و نتوانسته‌ایم که آنچه تعریفی از ملت ارایه می‌کنند، در ساختار جامعه بنام افغانستان بوجود بیاوریم.
این حاشیه رفتن‌ها و سطحی برخورد کردن به قضایایی مهم ملی و کشوری سبب شده است که هزینه‌های سنگینی را برما تحمیل کند وقربانی بگیرد. اگر در گذشته دور تاریخ بر نگردیم، همین چند دهه گذشته را مطالعه وبررسی کنیم، به خود باید جرئت بدهیم و اعتراف کنیم که هنوز نتوانسته‌ایم تبدیل به ملت واحدی شویم. گاهی هم اگر اتحاد وهمبستگی‌های خلق شده، ناشی از احساسات و عواطفی بوده که بر ما تاثیرگذاشته وبا سرد شدن فضای و جو حاکم، دوباره هرکس به همان طیف و طوایف خویش برگشته‌ایم.
آگاهان امور وپژوهشگران این حوزه، نظریات و باورهای متعدد در رابطه به ملت و مولفه‌های آن داشته و دارند که آن را در قالب کتاب، مقاله وگفتگوهای رسانه‌ی ارایه کرده‌اند ونیاز به تکرار دوباره آن در اینجا نمی‌بینم و از توان این نوشته نیز خارج است، اما آنچه را که نمی‌توان نادیده گرفت اینست که در زمینه ملت‌سازی گام‌های موثر برداشته نشده و پروسه ملت‌سازی ناکام بوده است.
ناکامی پروسه ملت‌سازی بیشتر ناشی از تحمیل شدن خواست یک جمع بر جماعت دیگر، سیاسی شدن مولفه‌ها ودورزدن قوانین واجرایی نشدن بعضی از خواست‌های شهروندان می‌باشد، اما سوال پیش می‌آید که چه گزینه‌های را می‌توان یافت وسراغش را گرفت که هم بتواند آیینه‌ی همه ملیت‌ها باشد وهم بتواند، متفاوت‌تر از هر گزینه‌ی دیگری باشد که تاکنون آزموده شده ولی پاسخ نداده است؟
اگر به کارنامه چند سال اخیر ورزشکاران درافغانستان نگاهی بیندازیم، می‌بینیم که دست‌آوردی آنان با حداقل امکانات و امتیازات مادی وتشویقی از سوی دولت، توانسته اند که بیشترین افتخارات ودست‌آوردها را در رقابت‌های منطقه‌ی و بین‌المللی برای کشور بدست بیاورد. این دست‌آوردها وافتخارات فارغ از هرگونه زدوبندهای قومی، سمتی و زبانی در سطح کلان کشوری مورد تایید و پسند همگان نیز واقع شده است.
وقتی تیم فوتبال کشور درسال 1392 توانست در رقابت‌های جنوب آسیا جام قهرمانی را از آن خود کند، آن شب را همه شهروندان بخاطردارند. تمام شهر و نواحی کابل وشهرهای بزرگ کشور به پاس احترام به این دست‌آورد غرورآفرینان، در خیابان‌ها ریختند، آهنگ‌های میهنی پخش کردند، تا ناوقت‌های شب دهل نوازی کردند، رقصیدند و همدیگر را در آغوش گرفتند.
جشن خیابانی شهروندان در قهرمانی فوتبال افغانستان در جنوب اسیا
عکاس: جلیل تجلیل
این شادی وهمبستگی بی‌سابقه نه در جشن‌های استقلال، نه در جشنوارههای فرهنگی ونه هم در کدام رویدادهای تراژیک دیگر که بتواند همه شهروندان را در کنار همدیگر و در یک صف واحد قرار دهد، دیده نشده بود، اما تیم ملی فوتبال کشور و ورزشکاران توانستند که یخ‌های چندین دهه و چندین ساله کدورت، نفرت و فاصله‌ها را در میان شهروندان آب کند و آنان را به سوی هم بکشاند تا همدیگر را در آغوش بگیرند.
 این خلق هیجان و صمیمت چنان گسترده بود که بعضی از وزرای حکومت و نه تن از اعضای مجلس نمایندگان، شماری از تاجران و پیشکسوتان فوتبال برای تماشا و تشویق ورزشکاران به کاتماندو رفته بودند و در بازگشت ورزشکاران را بدرقه کردند و هزاران تن از شهروندان نیز به استقبال آنان در جاده‌های میدان هوایی با دسته‌های گل و دهل‌نوازی، رقص و پایکوبی پرداختند.
اگر در زمان دیگر تفاوت‌های ملیتی، زبانی و زدوبندهای دیگر را احساس می‌شد، در چنین روزی این حس به فراموشی سپرده شده بود نمی توانستیم آن را در سیمای شهروندان ببنیم. این تنها در یک فاصله زمانی کوتاه بود که تاثیر وقدرت ورزش و ورزشکاران را عملا ببنیم واحساس کنیم، اما این سرمایه گذاری اگر ادامه یابد و دخالت‌ها در امور ورزش صورت نگیرد، به یقین که یکی از راه وابزاری که می‌تواند شهروندان را منسجم و به سوی ملت شدن به پیش ببرد، همین گزینه ورزش است.
شما اگر به تیم‌های برتر و قدرتمند ورزش جهان ببنید، فارغ از رنگ ونژاد، باور و کشور در کنار هم قرار گرفته وبرای افتخار بخشیدن وخلق دست‌آورد برای کشور خود ویا کشوری که با آن قرار بسته کار می‌کند. این ورزشکاران وتیم‌های ورزشی نه تنها در درون آن کشور از محبوبیت و جایگاه خاص برخودرا هستند، بلکه در سطح جهانی هواداران خودرا دارد که با باخت آنها ابراز ناراحتی ودیقی واز برد شان ابراز شادمانی و خوشحالی می‌کند.
اگر در کنار ورزش به سایر گزینه‌ها نگاهی بیندازیم، به یقین که نه زبان و باور ونه رنگ و ملیت، هیچکدام به اندازه ورزش نتوانسته که یکپارچگی و همبستگی را در سطح ملی و بین‌المللی بوجود بیاورد. از اینجاست که می‌توان گفت که سرمایه گذاری روی ورزش و ورزشکاران نه تنها حمایت از ورزش وورزشکاران و این هنر است، بلکه سرمایه گزاری روی ملت‌سازی است.
با وجودی خوشبینی‌ها و امیدوار بودن به آینده ورزش کشور، بعضی از نگرانی‌ها را نیز نمی‌توان در این زمینه نادیده گرفت. وقتی تنش‌های خلق شده در سطح کمیته ملی المپیک را می‌بینیم، نگرانی بیشتر می شود که نکند این گزینه‌ نیز آسیب ببیند و سیاسی شود؛ زیرا هر پدیده و اتفاق درافغانستان به زودترین فرصت سیاسی می‌شود وبرچسب‌های قومی، زبانی و سمتی را به خود می‌گیرد. بدبختانه این مساله در دادخواهی‌های شهروندان در چند رویداد بزرگ به خوبی روشن شد.

حکومت افغانستان ودولت‌مردان ما باید این را یک فرصت وغنیمت شمرده وبرای تقویت روحیه ملی وپروسه ملت‌سازی در این زمینه سرمایه‌گذاری جدی نماید. در حالیکه تاکنون دراین زمینه کمترین توجه وسرمایه گذاری صورت گرفته وحتی حقوق و امتیازاتی را که برای ورزشکاران در نظر گرفته شده، دور از انصاف است. یک هزار افغانی برای ورزشکاران نه تنها که نمی‌تواند مشکلات و نیازمندی آنان راحل کند که حتی کرایه موترشان در رفت و آمد به کمیته ملی المپیک واشتراک در مسابقات داخل کابل را نیز کفاف نیست.
منتشر شده در ویب سایت سفیرنیوز

۱۳ مهر ۱۳۹۶

اولغوها؛ معادن یا مکان‌های مقدس تاریخی

در منطقه پاتو که از توابع ولسوالی جاغوری ولایت غزنی است،  بعضی آثار تاریخی وباستانی در آن وجود دارد. این آثار شامل گورهای دستی جمعی، قلعه تاریخی، قبرستان بسیار قدیمه دارای سنگ‌های بلند ومتفاوتی وهمچنان شامی‌‎ها واولغوها می‌شود. سایر این آثار را می‌گذارم به یک نوشته جداگانه، اما دراین نوشته می‌پردازم به اولغوها و معرفی آن.
تاکنون از دو اولغو در دو قریه جداگانه با فاصله‌های دور از هم اطلاعاتی در دست است. یکی از این اولغوها در قریه کاریز پاتو و دومی آن در قریه میدان پاتو موقعیت دارد. اولغوی که در قریه کاریز پاتو هست، دارای تپه نسبتا بلند گِلی بوده که موقعیت ان را نسبت به زمین‌های اطراف ان بلند ساخته وبگونه‌ایست که نشان می‌دهد اصل این تپه گِلی ساختگی بوده و خاک و گِل آن از ساحه دیگر دراین منطقه آورده شده است؛ زیرا در قسمت دامنه‌های تپه سنگ ریزه‌ها و رگ‌سنگ‌های وجود دارد که سطح واقعی زمین را نشان میدهد وگل و خاک که تپه از آن ساخته شده، از جای دیگر انتقال و دراین ساحه ریخته و تبدیل به تپه شده است.


اطراف این تپه را اگثرا زمین‌های زراعتی با فاصله‌های دو سه صدمتر دورتر احاطه کرده و یک قبرستان قدیمه وتاریخی نیز در قسمت شمال غربی آن موقعیت  دارد. پسانترها باشندگان محل در همین موقعیت آن مسجدی را اعمار کرده که فاصله صدمتر بیشتر ندارد.
این قبرستانی دارای سنگ‌های بلند دو تا سه متر است که عده‌ی آن را مربوط به طایفه پتیه می‌دانند. به گفته باشندگان محل، قبل از باشندگان فعلی پاتو، طایفه بنام پتیه دراین محل بودوباش داشته که دراثر ظلم وجور پشتون‌ها ساحه را ترک واین ساحه را به طایفه اوقی واگذار می‌کند.

اولغوی کاریز از قسمت شرقی خود یک غار دارد که عرض آن در حدود یک ونیم متر و ارتفاع آن در حدود یک و هشتاد تا دو متر می‌رسید. این غار اکنون دراثر خاک‌ریزه‌ها و حوادث طبیعی مسدود شده و بسیار کم باقی مانده است. این غار در درون خود به غارهای متعدد دیگر تقسیم می‌شود، اما قبل ازاینکه به شاخه‌های دیگر تقسیم شود، به فاصله در حدود ده متر که پیشتر برویم، از ارتفاع و بلندی سمت شرقی تپه یک غار دیگری شبیه به چاه به غاری که از سمت شرقی تپه امده وصل می‌‌شود.
بالاتر از این غاری چاه مانند، سه عدد سنگ مقبره در کنار هم قرار دارد که نشان می‌دهد سه مقبره است، اما باشندگان محل معتقدند که این‌ها مقبره نه بلکه چیزهای ارزشی باید باشد که در درون این تپه پنهان شده است، زیرا ادیان و مذاهب دیگر معتقدند که مسلمانان به مقبره‌ها احترام دارند وآن را تخریب نمی‌کنند. این مقبره‌ها در نقطه صفری وبلندی تپه موقعیت دارد.
در حدود سی تا چهل متر از دهنه غار در سمت شمالی، یک ساحه دیگر یک جای دیگریست که کندن کاری شده وسنگ‌های که نشان از برش تپه را نشان می‌دهد، لشم و برش خورده است. این ساحه کدام غار و حفره ی خاص ندارد، اما شبیه به یک برنده مانندیست که فعلا زباله‌ها وخاک‌های اضافی در درون آن ریخته شده و پر شده است.
در رابطه به خود این اولغوها  دیدگاه‌های چندگانه وجود دارد که در ذیل خدمت خوانندگان گرامی به عرض می‌رسانم.
عده‌ی معتقدند که در این ساحه معدنی بوده که مردم در سابق ازاینجا استخراج می‌کرده است. سفال‌ها و لوله‌های سفالی نیز از این ساحه بیرون کرده اند.
عده‌ی دیگر وبالخصوص یک انجنیر معدن معتقد است که این ساحه معدن  نه بلکه یک فابریکه یا کارخانه ذوب معدنیات بوده که اصل معدن در ساحه دیگر بوده و برای ذوب و بهره‌برداری به این ساحه انتقال می‌یافته و پروسیس وتصفیه می‌شده است.
عده‌ی دیگر داستان‌های اسطوره‌ی از آن قصه می‌کنند. می‌گویند که در سابق وقتی این مغاره باز بود و خاک و خاشاک درون آن نریخته بود، مردم با چراغ‌های نفتی به درون ان رفته بودند، ولی از آنجایکه نفت چراغ تمام شده بود و مردم نتوانستند ختم این غار را پیدا کنند. درهمین رابطه می‌گویندکه باری مردم دردرون این غار رفتند وبا خود مقداری کاه بردند و مسیری را که می‌رفتند کم کم از این کاه می‌ریختند تا حین برگشت مسیری را که رفته بودند،گم نکنند.
حتی قصه‌های درباره این غار گفته شده که ختم آن معلوم نیست و مردم تا به جای در درون این غار پیش رفته اندکه صدای شرشره آب را شنیده وبرگشته اند.
در کندن کاری‌های شبانه‌‎ که از سوی افراد ناشناس دراین جا صورت گرفته، سفال‌های زیادی را از درون این تپه بیرون کشیده و در اطراف آن انداخته اند، اما اینکه چه چیزی بدست از این کندن کاری بدست آورده اند معلوم نیست. قبلا نیز سفال‌های از این ساحه پیدا بدست آمده بود.
اولغوی دیگری در قریه میدان بالا است. حاجی عارفی مدیر حج و اوقاف ولسوالی جاغوری وقتی می‌خواست خانه‌‎ی را اعمار کند وتهداب آن را کندن کاری می‌کرد، به تعداد زیادی از سفال‌ها و ظروف‌های سفالی را از آن ساحه بیرون کشید که بعضی های شان به اندازه بیلرهای تیل بزرگ بوده و شکسته، اما در عقب این ساحه، تپه گلی بوده که آن نیز دارای مغاره‌ بوده ولی دراثر کندن کاری این ساحه تخریب و گل وخاک آن برای تعمیر ساختمان استفاده شده  است.
در ساحه دور ازاین اولغو در بغل راه عمومی روی یک سنگ لبه دار که از باران وباریش در آمان است، نوشته‌ی وجودد ارد که مردم محل آن را به نام سنگ دولت یاد می‌کند. این سنگنوشته به حروف والفبای فارسی وعربی نیست و بعضی ها آن را سانسکریتی می‌خوانند. این دقیق آن به کدام زبان است، هنوز کسی تحقیقاتی را انجام نداده ومشخص نیست، اما درامتداد همین مسیر سنگ دیگری بوده که به نام خاک سید و مزار معروف بوده، اما سنگ متفاوت و باارزشی بوده، اما در این اواخر این سنگ ناپدید می‌شود وبعدها معلوم می‌شود که این سنگ توسط کوچی‌ها از محل انتقال داده شده و برده شده است.