۶ دی ۱۴۰۱

آيا ایران هم مثل چین از طالبان نا امید میشود؟

پس از سقوط نظام جمهوریت در افغانستان و حاکمیت طالبان، کشور چین در یک تعامل سریع سفارت افغانستان را در چین به طالبان واگذار کرد وسفر وسیاحت شهروندان وبالخصوص تاجران این کشور به افغانستان نیز افزایش قابل ملاحظه پیدا کرد.

این حضور گرم چینایی‌ها در افغانستان از یک طرف مانور به رقیبش آمریکاییها بود که سالها مانع قراردادهای بزرگ اقتصادی چین در افغاستان بود و از سوی دیگر تلاش برای شناسایی فرصتهای بیشتر سرمایه گذاری با طالبان بود. طالبانی که از یک سو در تنگناهای کلان اقتصادی گیر مانده‌اند واز سوی دیگر خواهان تلاش برای برسمیت شناسی این گروه از طریق ایجاد هم‌پیمان‌های تجارتی و منطقه‌ای هستند.

پس از حمله بر هوتل اقامت شهروندان چینی در مرکز کابل که منجز به کشته وزخمی شدن بیش از بیست تن گردید، این بازی تا حدودی شاید هم برای کوتاه مدت بهم خورده است؛ زیرا چین از شهروندانش خواست که هرچی سریعتر خاک افغانستان را ترک کنند. پیش از این حملات مشابهی به قونسلگری روسیه و سفیر پاکستان در کابل انجام شده بود. کشورهای که همواره بگونه مستقیم وغیر مستقیم در ضدیت با جوامع غربی از طالبان حمایت کرده‌اند واکنون سفیر این کشورها از حضورشان در کابل تا اطمنان کامل از تامین امنیت شان اجتناب می‌کنند.

ایران نیز که سال‌ها از طالبان به عنوان ابزار علیه غرب استفاده کرده بود، در تازه‌ترین مورد که فایل صوتی سفیر ایران توسط هکران بیرون داده شده است، اعتراف به نا امیدی از این‌گروه دارد. سفیر ایران در کابل از این گروه به عنوان: فاجعه، غیرقابل قبول، باعث شرمساری و خانمان برانداز یاد می‌کند.این سخنان سفیر ایران نشان می‌دهد که ایران در یک ناگزیری قرار دارد وهرگزینه غیر از طالبان در افغانستان وجودش ممکن شود، از این گروه حمایت نخواهند کرد.

این ادعا زمانی صحت پیدا می‌کند که تغییر موضع یکباره ایران را در قبال فعالیت فرمانده ضد طالبان امیر اسماعیل خان در این کشور متوجه شویم. فعالیتی که پیش از این به فرمانده حتی اجازه شرکت در جلسه امنیتی هرات در شهر دوشنبه تاجیکستان داده نشده بود، اما اکنون اجازه بازگشایی جبهه مقاومت ضد طالبان را می‌بینیم.

اسماعیل خان در پنجشنبه هفته گذشته موفق شد تا جبهه از فرماندهان زون غرب را بر علیه طالبان در این کشور گرد بیاورند و جبهه شکل دهد و برای مبارزه مسلحانه عملا آمادگی بگیرد.این مساله نشان میدهد که ایران از یک طرف در پی سرمایه‌گذاری برای بدیل طالبان است واز سوی دیگر بازی روی روز را با طالبان نیز به پیش می‌برد تازمینه فعالیت و حضورش در افغانستان کاملا قطع و ممنوع نشود.

۵ دی ۱۴۰۱

موضع‌گیری محتاطانه جامعه جهانی در برابر طالبان

پس از سقوط حکومت جمهوریت با توافق نامه ننگین که میان طالبان وآمریکایی‌ها در دوحه قطر به امضا رسید، جمهوریت افغانستان دو دسته به طالبان واگذار شد. آمریکایی‌ها از یک سو ازحکومت افغانستان خواهان صلح و مذاکره رو در رو با گروه تروریستی طالبان بود، اما از سوی دیگر این کشور با دور زدن این گفتگوها و مذاکرات مستقیم با طالبان به عنوان طرف و یک جریان ونیروی موازی با دولت افغانستان وارد مذاکره و تعامل شود. 

این تعامل و مذاکرات رو در روی آمریکایی‌ها با نیروهای طالبان برای حکومت و مردم افغانستان دارای پیامدهای سنگین بود که از یک سو نیروهای طالبان را در برابر حکومت افغانستان جسورتر سازد و از سوی دیگر جنگ جاری افغانستان را شعله‌ورتر کند. حکومت افغانستان هم که در این میان به دلیل سیاست‌های تبعیض‌آمیز و فسادهای گسترده از حمایت و محبوبیت در میان مردم برخوردار نبود، بیشتر از هر زمانی دیگری پایه‌های لرزان و تصمیم‌های آن عجولانه، غیرواقع بینانه وهمچنان به دور از حرف و مشورهای مردم صورت بگیرد. این امر سبب شده بود که از یک سو پشتوانه مردمی خودرا از دست دهد و از سوی دیگر حامیان خارجی وبالخصوص حمایت آمریکا را که در بیست سال گذشته نقش محوری و مرکزی را در حمایت از حکومت افغانستان بازی میکرد، برای همشیه از دست بدهد. 

این توافق نامه درحقیقت از یک سو فشاروارد کردن بر حکومت افغانستان جهت تسریع بخشیدن روند مذاکرات بود و از سوی دیگر برداشتن گام‌های مقدماتی در فردای سقوط بود که آمریکایی‌ها از آن متاثیر نشود. اگثریت به قریب بر این باورند که امضای توافق نامه دوحه خیانت وپشت کردن جامعه جهانی به مردم افغانستان بود. توافقنامه‌ی که به اثر آن طالبان قدرت را از این طریق بدست بگیرند.  

هرچند واگذاری قدرت و زمینه سازی برای حاکمیت سلطه طالبان که هر روز جنایت و رفتارهای ضد انسانی را از خود به نمایش می‌گذارد، برای جامعه جهانی و آمریکا هم کم هزینه نبوده است. آمریکایی‌ها در نظر سنجی‌های که انجام شده و سیاسیون این کشور این اقدام بایدن را کاملا اشتباه می‌خوانند، اما بودن در افغانستان را نیز بیش از این به سود این کشورها نمی‌دانند. منتقدین بایدن موافق این امر بودند وهستند که باید برای بیرون شدن از افغانستان برنامه درست‌تر سنجیده وروی دست گرفته می‌شد که با پروسه خروج بخش از کمک‌های مالی وهزینه‌های انسانی این کشورها کم‌تر شود اما پیامد شتاب‌آلود اینگونه‌ی خروج بحران مهاجرت، فقر و تهدیدات امنیتی را در پی داشت ودارد که دوباره باری از مسوولیت را متوجه جامعه جهانی می‌سازد. دیر یا زود دامن بسیاری از کشورها را خواهند گرفت. 

خروج سریع و غیر مترقبه سبب شد که جایگاه کشورهای دخیل در قضیه افغانستان را بشدت آسیب بزند و نگاه شهروندان جهان را نسبت به این کشورها به عنوان کشورهای غیرمتعهد، بی‌باور به ارزش‌ها و مردم سالاری تغییر دهند. شهروندانی که با دادن مالیات سنگین به حکومت‌هایشان در بیست سال گذشته با شعارهای مردم سالاری، دموکراسی و دفاع از ارزش‌های حقوق بشری حضورشان را توجیه و مصارف هنگفت مالیاتی شان را تعریف کنند. حالا مردمی که دیروز تحت حمایت از دموکراسی قربانی می‌دادند امروز به عنوان حامیان غربی و مزدوران بیگانه هر روز شلاق زدن شان از سوی گروه طالبان هستیم. 

از جانب دیگر حاکمیت مطلقه وافراط‌گرایانه گروه طالبان سبب شده است که شاهد منع کار، تحصل و آموزش بر زنان ودختران افغانستان باشیم؛ اما متاسفانه در آنسوی قضیه موضع‌گیری کشورهای مختلف جهان در برابر اینگونه رفتارهای ضد انسانی طالبان سطحی، محتاطانه وغیرقابل باور بوده است. 

جامعه جهانی که در دور اول حاکمیت طالبان باهواپیماهای بی ۵۲ با طالبان سخن می‌گفت؛ اما اکنون یک موضع روشن و جدی با این گروه ندارند. از یک طرف حرف دفاع از ارزش‌های انسانی و حقوق بشری می‌زنند و از سوی دیگر میلیون‌ها دالر را هفته‌وار تحت عنوان کمک به مردم افغانستان می‌فرستند که بهره بران اصلی این کمک‌ها طالبان و حامیان این گروه اند. 

اینگونه رفتارهای دوگانه ناشی از درگیر شدن غرب در جنگ اوکراین و پیامدهای آن است. جنگ اوکراین مناسبات و محاسبات بسیاری از کشورها را بهم زد و این امر سبب شده است که در موضع‌گیری‌های شان در قبال افغانستان همچنان محتاطانه عمل کنند، زیرا نمی‌توانند همزمان به اعتراضات داخلی این کشورها به دلیل قیمت شدن موادهای اولیه و سوخت پاسخگو باشند و هم به مطالبات متواتر همکاران شان که تهدیدات را از این کشورها دور نگهمیدارند رسیدگی نمایند.

اینگونه برخورد‌های چندگانه، غیرعادلانه و سیاسی با ارزش‌های حقوق بشری سبب شده‌است که نه تنها شهروندان جهان نسبت به این ارزش‌ها و رویکرد قدرت های بزرگ را بی‌باور سازند بلکه زمینه ساز تحریک و خشونت بیشتر گروه‌های افراطی دیگر در منطقه نیز شده‌است. 

جامعه جهانی و در راس آن آمریکا که هر روز یک بازی جدیدی را پیشکش می‌کند، اگر در رابطه شان با طالبان و نحوه برخورد غیر مسوولانه شان در قبال مردم افغانستان که با توافقنامه سیاسی شان با طالبان، مردم افغانستان دو دست به زیر شلاق این گروه قرار داده شد تجدید نظر نکند پیامد آن در آینده نه چندان دور غیر قابل جبران خواهد بود. 

مردم افغانستان از شما نمی‌خواهند که دوباره با بمب افگن‌های تان در آسمان افغانستان مانور دهید و قول وقریه را زیر بمباران بگیرید، بلکه طالبان را تحریم کنید و از هرگونه رفتاری که منجر به تداوم حیات سیاسی این گروه می‌شود دست بردارید. 

در تازه‌ترین مورد معاون یوناما از کشورهای غربی خواسته است که سفارتخانه‌های شان را نیز در کابل بازگشایی کنند درحالیکه این نوع اظهارات نگرانی جدی را از برسمیت شناسی گروه طالبان در اذهان شهروندان افغانستان که قربانیان اصلی این بازی‌های سیاسی قدرت‌های بزرگ منطقه و جهان می‌باشند خلق می‌کند. 

مردم افغانستان از کشورهای جهان می‌خواهند که اگر نمی‌توانید به مردم افغانستان کمک کنید لطف کرده به دشمنان مردم افغانستان که خودرا حاکمان کنونی این جغرافیا قلمداد می‌کنن کمک نکنید. کافیست موضع کشورها را در قبال نظام سرکوب‌گر ایران و جنایت‌های طالبان درکنار هم قرار دهیم متوجه می‌شویم که ارزش‌های حقوق بشری وانسانی همه شعارهای بزرگ برای بازی های سیاسی بیش نبوده و نیستند.